این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
سلام ...
طبقه بندی: خاطره نویسی، احساس نویسی،
برچسب ها: زندگی، همراه، رودخونه، ارامش، حال قشنگ، قشنگ، حال عالی،
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
روزای شاد من شروع شده ...
امروز که عالی بود، خداروشکر داره حالم بهتر و بهتر میشه ...
دیروز میخواستم یه پست درباره کمک کردن بنویسم. ولی اتفاق هایی افتاد که دیگه نتونستم بنویسم ... ( خداروشکر به خیر گذشت )
تمام بدنم درد میکنه، دیشب قرار بود کششی کار کنیم !!!
مثل پنیر پیتزا کش اومدم و الان نمیتونم تکون بخورم ولی یه نکته مثبت داشت این بود که کمکم کرد بتونم درس بخونم!!!
دلم برای دوستام که پیشم نیستن تنگ شده و دوست دارم هرجا هستن حس حال قشنگی به زندگی فوق العادشون اضافه بشه ...
بعد مدت ها حالم داره خیلی خیلی عالی میشه ...
همین که مینویسم حالم خیلی خیلی عالیه حالم خیلی خیلی خیلی عالی میشه ...
نصف تابستون هم تموم شد ...
کم کم داریم به سردی و غم انگیزی شهریور عزیز نزدیک میشیم ...
دیشب بعد مدت ها یه خواب قشنگ دیدم ...
خیلی حس قشنگی دارم، این حس همیشه با پویا بیاتی تقسیم میکنم ...
عالیه ...
همین که میگه : آرزومه ...
آرزومه دستای تو دستام جا بگیره / خدا کنه شعله عشقم تو دلت پا بگیره ...
فوق العاده هست ...
نمیخوام بگم چیزی رو فراموش کردم نه... باهاش کنار اومدم.
یه حسی دارم مثل این که خیلی شیک بری کنار رودخونه و دوستات بیان دستو پاتو بگیرن بندازنت توی آب ...
خیس میشی ولی خیلی حس قشنگی بهت دست میده و بجای این که از خیس شدن ناراحت باشی بیشتر دوستات رو دوست داری ...
زندگی پر از این خیسی هاست ولی باید امید داشته باشیم که آفتابی هم هست ...
البته بسته به فصل داره که دیر خشک بشیم یا زود ...
وایییییی ... خدا این زندگی چقدر قشنگه !!!
عالیه ...
دوست دارم ...
انقدر که میخوام یه گاز ازش بگیرم و یه ساعت روی دستش درست بشه ...
بشینم روز و شبش ، سختی آسونیش ، تلخی و شیرینی ، مهربونی و عصبانیتش رو مسخره کنم.
بعد بهم بگه؛ بی مزه ... باهات دیگه قهرم !!!
همینجور بهش نگاه کنم و با مهربونی بهم بگه خوب باشه!!! بخشیدمت، دیگه مشکلات رو واست نمیفرستم.
فردا هم روز از نوع ...
خیلی خوبه تنهام نمیزاره و همیشه هست ... عالی نیست ؟
آدم باید سالم باشه تا دوسش نداشته باشه ...
من که دیوونشم !!!
ببخشید سرتون رو درد آوردم ...
نمیدونم متنام چرا اینجوری شده
زندگیتون نارگیلی ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: خاطره نویسی، احساس نویسی،
برچسب ها: زندگی، همراه، رودخونه، ارامش، حال قشنگ، قشنگ، حال عالی،
امروز من ...
یه آخر هفنه میتونه چه شکلی باشه ؟
برای همه یه اخر هفته میتونه با استراحت آرامش و همه چیزهای خوب همراه باشه ...
یعنی اخر هفته من بلند شدن از خواب باخنده فامیل هست
خدایا... یه روز ادم میخواد با آرامش شروع بشه اونم که ...
از بد شانسی من هیچکس هم تویه خونه نیست من باید ابنارو تحمل کنم !!!
حس لیلا حاتمی رو دارم - حالا من باید کجا نماز میخوندم ؟؟؟
وضوع گرفتن که با بدبختی باید برم توی این سرما بیرون - نماز هم باید یه اتاق خالی پیدا کنم اونجا بخونم ...
اه کی میخواد زندگی من یکم ارامش توش باشه - پیش خودتون فکر میکنین که من زیادی حساسم - ولی یکم درک کنین که دیدن یه ادمی که از دیدنش لذت نمیبرین هر روز توی خونتون باشه !!!
خدایا کی میشه من از دست این آدم های خجسته خلاص بشم !!!
ادم میخواد تا پشت سیستم بشینه کلشون 24 ساعت توی لپ تاپه !!!
خوب باید چی گفت به این ادم ها ؟؟؟ شما باشین چیکار میکنین ؟؟؟
لعنتی هر چیزی ادم بدش میاد سرش میاد نمیدونم چه اسراریه که آدم هر هفته بیاد مهمونی - خوب این همه جا ادم باید هر هفته بیاد و آرامش دیگران رو بهم بزنه !!!
بعضی از اوقات دلم میخواد برم یه جایی که هیچکس نباشه - سرد هم نباشه - از سرما بدم میاد - میخوام فقط آرامش داشته باشم
دارم این پستو مینویسم هم حواسم به بیرونه - خدایا این چه آخر هفته ایه ؟؟؟
نمیدونم بگذریم !!!
خسته شدم از این روزای تکراری - کنکور دارم ولی اصلا نمیتونم توی این وضع بخونم - دعا کنین هفته بعد بتونم برم توی اون خونمون ...
اونجا هیچکس نیست یه ارامشی هم همیشه هست - تا بتونم به درسام برسم - خدیا کی میخواد این دوران تموم بهشه ...
برام دعا کنین که برم - از اینجا موندن خسته شدم .
موفق باشید ....
طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: ارامش، آرامش، ارامش من، احساس من، مهمون ناخونده، خاطرات من، احساس نویس،