به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
از خودم متنفرم ...
تبدیل به چیزی شدم. که همیشه ازش میترسیدم ...
حالا دیگه خودم از خودم میترسم ...
امروز خودم رو گذاشتم وسط و از دور بهش نگاه کردم !!!
واقعا این چیزی بود که همیشه دوست داشتم باشم ؟

چیکار داری میکنی مرتضی ؟

منی که آزارم حتی به یه مورچه نمیرسید... حالا شکستم ...
لیوان !!!
نه ...
دل مهربون ترین آدم دنیا رو ...

کاش از اول هیچکدوم از این اتفاق ها نمی افتاد. که من بخوام این کار رو انجام بدم.
کاش احمق نبودم ...
به بدترینش هم راضی بودم تا اینجوری ...

همیشه فکر میکردم که پای حرفایی که میزنم میمونم ولی انگار اینجوری نیست ...
سعی میکردم که دروغ نگم و اگرم میگم منطقی باشه ...
ولی اینجوری نبودم ...

خیلی ها بهم گفتن که خیلی خوبم و همیشه ازم میخوان براشون دعا کنم !!!
ههه ...
خوب ؟؟؟
حتی خدا هم ازم دلسرد شده بخاطر این همه ظلمی که من میکنم.

میخوام برم روی یه کوه زندگی کنم بدونه هیچ چیز ...
تا آزارم به کسی نرسه ...
فقط میخوام از خوب بودن دوستام و خانواده ام خبر داشته باشم ...
هیچی هم نمیخوام و هیچ انتظاری هم از من نداشته باشن ...
فقط بمونم اونم بخاطر کسایی که از نبودنم نارحت میشن ...

+لعنت به این روزگار نامرد با آدم ای بی مرام وبی محبتش....
- اره دنیا جای ادمایی مثل من نیست ...

خوشحالم اتفاقی افتاد که اون رو خودم رو هم خودم، هم شما شناختین ...

یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه ...





طبقه بندی: اعتراف، احساس نویسی،
برچسب ها: از خودم متنفرم، دل شکستن، روی دیگه سکه، آسیب زدن، تنفر، 11 مرداد، دوست داشتن،
تاریخ : دوشنبه 11 مرداد 1395 | 07:31 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات