سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
نمیدونم چیکار میکنه با ادم انقدر حال ادم خوب میشه !!!
مگه میشه
خیلی خوبه یکی رو به اندازه جونت دوست داشته باشی ...
حس جالبی دارم مثل سرباز هایی که با شمشیر رو در رو با دشمن جنگ میکردن و ترس توی وجودشون نبود !!!
فقط به حرفی که رهبرشون زده اعتقاد داشتن و به هیچ چیز فکر نمیکردن ...
این سرباز ها مرگ همراه با پیروزی بیشتر خوشحالشون میکرد تا زنده بودن همراه با شکست ...
حسی که الان دارم شبیه به اون سربازیه که هر کاری میکنه که به چیزی که میخواد برسه ...
فقط خودم ، شمشیرم و یه ارتش که جلوی روم هست !!! ( من سپر ندارم )
واسه شکست دادن مرتضی به یه چیز بیشتر از چیزی که هست، احتیاج هست !!! (عجب جمله ای)
میخواستم بگم من واسه هر چیزی که گفتم و حرفش رو زدم آماده هستم
نه جا میزنم !!!
نه شک دارم !!!
نه میترسم !!!
چون من مرتضی هستم
و هدف دارم !!!
یبار باید بیشنیم و به کسایی که بهمون میگن نمیتونی یا افتضاحی بگیم ؛
برو گمشو ...
12 تا دلیل بهت میدم که از حرفت برگردی عزیزم !!!
چی پیش خودشون فکر میکنن ؟
یادت باشه با خوشبخت ترین و فوق العاده ترین ادم دنیا درست حرف بزنی
ساکت دارم حرف میزنم
+ واقعا پیش خودشون چی فکر کردن ؟
به نظرت خوب میشن ؟
امیدی بهشون هست ؟
البته تقصیری هم ندارن ...
دیونه ها نمیدونن تو کنارم هستی
ههه ...
واسه متوقف کردن من به چیزی خیلی بیشتر از اون چیزی که توی سر هر آدمی وجود داره، احتیاج هست
بازم میگم من مرتضی هستم !!!
نقشه مشکل نداره عزیزم ...
پس چشماتون رو ببندید و مسیرتون رو عوض کنین ...
اره ...
دوستون دارم ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: اعتماد به نفس، دوست داشتن، سرباز، جنگیدن، زندگی، باور، هدف،