مریضی
دستم درد می کنه.احساس فشار تو قفسه ی سینه ام دارم. راه که می رم پاهام می لرزه و باید وایسم. دنیا یه جوری می شه مثه تلوزیون های قدیمی رنگی که یک جوری اند و بعد از اطراف سیاه می شه و می رسه به مرکز و بعد دوباره همه چی بر می گرده سره جاش.
این قدر تازگی ها سر این چیز ها غر زدم همه ازم خسته شدن!
دست خودمم نیست آخه!
موضوع: وصیت نامه یک زنده،
این قدر تازگی ها سر این چیز ها غر زدم همه ازم خسته شدن!
دست خودمم نیست آخه!
موضوع: وصیت نامه یک زنده،
[ پنجشنبه 8 فروردین 1392 ] [ 07:13 ب.ظ ] [ sonnykeepgo ]