خلاصه سال دوم هم تموم شد معدلم شد 19.12 که دیدم برای یه دانش آموز تجربی خیلی کمه برای همین رشته ام رو عوض کردم و حالا ریاضی ام.
بذارید از کلاس گیتارم بگم.
معلمه اول یه خانومی بود که یه سال و نیم معلمم بود که بعد رفت کانادا و حالا هم یه آقایی هست که به نظرم از اون خانوم بهتره اما خوب از یه لحاظ هایی... نمی دونم!نمی تونم بگم که این عالیه و دیگه ترکوند با درس دادنش اما خوبه.
الان یه دوسالی هست که گیتار می زنم. نسبت به این که دوساله می زنم پیشرفت اون چنانی نداشتم اما خوب معلم اول هم خوب باهام کار نمی کرد. هنوزم گاهی اوقات احساس می کنم که خیلی بی عرضه ام و یاد نمی گیرم و واقعا قلبم می شکنه!
می شینم گریه می کنم.قبل کلاس دستام یخ می کنند با اینکه معلمه اصلا رفتارش بد نیست اما نگران می شم نمی دونم چرا.یه جورایی انگار از خودم ناامید می شم.می دونین چی می گم؟
ادامه دارد
موضوع:
من نامه،
[ یکشنبه 9 مهر 1391 ] [ 11:08 ب.ظ ] [ sonnykeepgo ]
[ نظرات() ]
اون موقع ها من کلاس سوم راهنمایی بودم. بعدشم که رفتم اول دبیرستان علاقه ام روز به روز به هنر بیشتر می شد تا این که یه روز پا شدم دیدم من عاشق هنرم!
موقعی که باید رشته ام رو انتخاب می کردم مامان و بابام گفتن یا تجربی یا ریاضی! من چون بابام دکتره می خواستن من دکتر شم منم گفتم تجربی... اما اصلا علاقه ای بهش نداشتم.
همون اول سال اول گیتار کلاسیک رو شروع کردم. حالا ماجراهای گیتارم رو بعدا می گم.
کجا بودم؟آهان آره. رفتم سال دوم.همش فیلم می دیدم و برای خودم نقد می کردم. نه به درسام کوچیک ترین علاقه ای داشتم نه به اینکه دکتر بشم و از این حرفا. شعر (song) می نوشتم به انگلیسی. این کارو از سال سوم راهنمایی شروع کرده بودم.
هروقت سر کلاسا خسته می شدم مدادم رو برمی داشتم و ... اما چه فایده بعد یه مدت می ریختمشون دور!
از همون موقع یه غصه ای به دلم نشست که هنوز که هنوزه نرفته. چیزی که باعث می شه شبها قبل خواب گریه کنم. هر وقت گیتار می زنم بغض کنم و خلاصه که ناراحتم.
ادامه دارد
موضوع:
من نامه،
[ جمعه 7 مهر 1391 ] [ 10:37 ب.ظ ] [ sonnykeepgo ]
[ نظرات() ]
می گفتم که نوشتنم خوب بود. یادمه معلمم 9 ساله که بودم قرار بود یه جا یه چیزی بنویسه داد من براش نوشتم!خلاصه...
کم کم افتادم تو خط سینما و موسیقی. با استیون اسپیلبرگ و اسکورسیزی آشنا شدم. فیلم از رابرت دنیرو جک نیکلسون می دیدم. نمی خوام بگم من خیلی آدم فهمیده بودم و اسکار به پایین نگاه نمی کردم. کلی فیلم تین ایجرم نگاه می کردم. مثلا فیلم موزیکال camp rock باعث شد از خوندن خوشم بیاد. بعدشم که زدم تو خط جاز و کلاسیک.فرانک سیناترا و جان ویلیامز!
بعد از دیدن اون فیلمی که گفتم عاشق آهنگ خوندن شدم. قبلشم می خوندم. هر کسی می خونه خوب البته!اما اون موقع دیگه خیلی شدت گرفت.هر آهنگ خارجی که دوست داشتم حفظ بودم و شب و روز و روز و شب می خوندم.
حتی تو مدرسه جلوی دوستامم می خوندم و حتی سر کلاس!که همه و حتی معلم گفتن صدات نازه که البته مبالغه کردن اون قدر ها هم خوب نیست اما گوش خراش هم نیست. معمولیه رو به بالاست.
ادامه دارد
موضوع:
من نامه،
[ پنجشنبه 6 مهر 1391 ] [ 01:28 ب.ظ ] [ sonnykeepgo ]
[ نظرات() ]
من همیشه خیلی مبهم می نوشتم که کسی زیاد نفهمه که درباره کی حرف می زنم اما حالا می خوانم توضیح بدم که این وبلاگ رو اصلا واسه چی باز کردم و برای چی هی میام و چرت و پرت می نویسم...
می دونین من اصلا از بچگی عاشق هنر بودم.کتاب و فیلم و موسیقی. استعداد زیادی هم تو نوشتن داشتمو من تقریبا از موقعی که نوشتن رو یاد گرفتم می نویسم.نوشته های این جا نگاه نکنین. همه می گفتن من واقعا استعداد دارم.
کوچیک تر بودم فقط کتاب دوست داشتم. شاید باور نکنید اما من تو 8 سالگی کتاب دزیره رو خوندم...
بزرگتر که شدم دیدم که به فیلم و موسیقی هم علاقه دارم. البته همون 6 یا 7 سالگی می رفتم کلاس پیانو اما ولش کردم و الانم خیلی پشیمونم و خودم لعنت می کنم اما خوب اون موقع نفهم بودم دیگه نمی فهمیدم!
ادامه دارد
موضوع:
من نامه،
[ سه شنبه 4 مهر 1391 ] [ 04:32 ب.ظ ] [ sonnykeepgo ]
[ نظرات() ]