من و مادرم...
----------------------------------------------------------------------
مادربزرگ من بعد از ماه ها (شمال زندگی می کنه) اومده خونمون... مادرم تو تنها روزی که وقت آزاد داره اون رو می بره بیرون. یک مجتمع تجاری.براش کادو می خره...بعدش می برتش پارک.
وقتی اومدن خونه من از مامان بزرگم پرسیدم خوش گذشت؟ اونم گفت نه اصلا!
------------------------------------------------------------
روز مادر برای مامانم یک روسری خریدم.وقتی بهش دادم هیچ حسی نشون نداد.هیچی ام نگفت. هیچ وقت ام نپوشیدش.تازه یه دفعه می خواست بدش به یکی دیگه بابام نذاشت. منم دیگه هیچ وقت براش کادو نگرفتم.از همون موقع هم از کادو گرفتن بدم میاد...
موضوع: وقتی از غربت ایام دلم می گیرد،
[ پنجشنبه 10 اسفند 1391 ] [ 08:20 ب.ظ ] [ sonnykeepgo ]