منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  • نوعی کارآفرینی/طنز

     

    گفت: هزینه بسیار سنگین فیلتریگ تلگرام و فیسبوک و سایت های ممنوعه از کجا تامین می شود؟

    گفتم: خب! معلوم است! از بودجه دولت یعنی از جیب مردم!

    گفت: هزینه تهیه و خرید فیلترشکن 45میلیون کاربر ایرانی تلگرام از کجا تامین می شود؟

    گفتم: خب این هم معلوم است.مردم هزینه آن را از جیب خود می پردازند!

    گفت: ممکن است بفرمایید اسم این کار چیست؟!

    گفتم: روزی دو کارگر را با بیل و کلنگ دیدم که یکی کانال می کَند و دیگری پُر می کرد!

    گفتم: این چه کار بیهوده ای است که می کنید؟ 

    پاسخ دادند: ما سه نفر بودیم. یکی کانال می کَند و دومی در آن لوله می خوابانید و سومی کانال را پر می کرد. امروز دومی نیامده است. ما هر یک کار خود را می کنیم!!

    حالا فیلترکننده و فیلترسازنده هر یک کار خود را می کنند!

    این هم نوعی کارآفرینی است!! 

     

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

     https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  چه فرقی می‌کند؟! 


    پیشِ میّت، دوغ با رانی چه فرقی می‌کند!
    امنیت با وضعِ بحرانی چه فرقی می‌کند!
    .
    "مشکلی دارم زِ دانشمندِ مجلس بازپرس"
    کفرورزی با مسلمانی چه فرقی می‌کند!؟
    .

    وقتی از دریای نفت و گاز، سهمِ ما هواست
    نفت با ریگِ بیابانی چه فرقی می‌کند؟

    مالِ بیت‌المال اگر وقفِ چپاول کردن است
    شاه باشد یا که روحانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    چون که از ما بهتران هر چیزِ ما را می‌خورند
    قحطی آید یا فراوانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    ارمغانِ دین اگر ایجادِ شهرِ هرت بود
    تختِ شیخ و شاهِ ساسانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    پیشِ مسئولانِ عالی‌رتبه‌ی بی ‌دغدغه
    مملکت‌داری و چوپانی چه فرقی می‌کند!

    صنعتِ ما، قطعه‌هایش چون که از دم خارجی‌است
    خارجی با جنسِ ایرانی چه فرقی می‌کند!!
    .
    توی این دِژ، تا شتر با بارِ خود گم می‌شود
    دزد با مامورِ دژبانی چه فرقی می‌کند!

    وضعِ شعرم مثلِ کشور بس‌که بحرانی شده
    مَطلَعَش با بیتِ پایانی چه فرقی می‌کند! 

    (شاعر؟)
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  بخشش در زمان حیات! 

     

    آخرین ویرایش: یکشنبه 16 دی 1397 09:28 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معجزه قدرت!!

    مرحوم صدرالممالک اردبیلی شخصی عارف مسلک بود. به همین سبب بعضی از آخوندها همیشه به دلیل مشرب عرفانی اش او را لعن و طرد و نفرین می کردند. 

    تا آن که محمدشاه قاجار، لقب #صدرالممالکی به او داد و او را در رأس علمای آذربایجان قرار داد. از همان لحظه، بسیاری از علمای لعن کننده، به تعظیم و تکریم وی پرداختند و در تقرّب به او نه تنها دستش را می بوسیدند، بلکه ته لیوان آبخوری او و باقی مانده غذای بشقاب او را به قصد شفا، از یکدیگر می ربودند.
    نقل است؛ روزی که همه علما حضور داشتند، ایشان بالای منبر رفت و از حاضران پرسید:
    آقایان علماء!  بفرمایید: مطهرات(پاک کننده ها) در فقه اسلام چند تاست؟ 

    آنان همه را بر شمردند: آب، زمین، آفتاب، استحاله، انتقال، اسلام، تبعیت، ...
    اما ایشان قبول نکرده و گفت: نه! یکی را کم گفتید!  
    چند بار دیگر هم همین سوال را تکرار کرد و علماء، همان جواب قبلی را دادند، ولی ایشان قبول نمی کرد و می گفت: نه! یکی را کم گفتید!
    سرانجام خودش با همان لهجه شیرین تركی گفت:
    و آن که شما نگفتید، #گودرت [قدرت] است! من تا دیروز که آدمی عادی بوده و صاحب مقامی نبودم، شما مرا صوفی و عارف و نجس می دانستید، اما حالا که به حکم محمد شاه، حاجی صدر الممالک شده ام، پاک و مطهَّر شده ام! پس نتیجه می گیریم که «گودرت» هم از مطهرات است!

    @erfaneparsi

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  فروش عروسک ها

    ❣️ یک دقیقه مطالعه

    #قابل_توجه_خانمها

    زن و شوهری بیش از 60 سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. آن ها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر مخفی نمی کردند مگر یک چیز: 

    یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد.

    در همه ی این سال ها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود و در مورد جعبه فکر نمی کرد. اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند.

    در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع رجوع می کردند، پیرمرد جعبه کفش را از بالای کمد آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده که همه چیز را در مورد آن جعبه به شوهرش بگوید. از او خواست تا در جعبه را باز کند. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد، دو عروسک بافتنی و دسته ای پول بالغ بر 95 هزاردلار پیدا کرد. پیرمرد در این باره از همسرش سوال کرد.

    پیرزن گفت:”هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم، مادر بزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم، باید ساکت بمانم و یک عروسک ببافم.”

    پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. تمام سعی خود را به کار برد تا اشک هایش سرازیر نشود. فقط دو عروسک در جعبه بودند. پس همسرش فقط دو بار در طول تمام این سال های زندگی و عشق از او رنجیده بود. از این بابت در دلش شادمان شد.

    سپس به همسرش رو کرد و گفت:

    ”عزیزم، خوب، این در مورد عروسک ها بود. ولی در مورد این همه پول چطور؟ این ها از کجا آمده؟”

    پیرزن در پاسخ گفت: ” آه عزیزم، این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام.”

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • "وقتی که الاغ شدم"


    تابستان سال ١٣٨٩ بود. در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت:
    هی الاغ حواست کجاست؟!
    همان طور با سرعت رفت پشت چراغ قرمر ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشه های هر دو تامون پایین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه می کرد. منم مستقیم بهش نگاه می کردم.
    گفتم: آقا می دونستی الاغ ماده است و خرها، نر هستند؟!! تو باید به من می گفتی خر !!!
    دوم این که اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی ،چون الان داری زبان الاغ ها رو می فهمی که باهات صحبت می کنم !!!
    سوم این که اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم ...
    یک لبخندی زد و سه بار گفت: معذرت میخوام. 

    منم تو ماشین شکلات داشتم. براش پرت کردم تو ماشینش.
    با اشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد !
     این ماجرا می خواد بگه که کلمه ای در زبان انگلیسی هست به نام Reactive یعنی واکنش و کلمه دیگری هست به نام Creative یعنی خلاقیت. اگر دقت کنیم با جابه جایی حرف C یک واکنش تبدیل میشه به یک خلاقیت !
    یعنی می شد این موضوع تبدیل بشه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر می شد به آشتی. هم وقتمون رو می گرفت هم هزینه ساز بود.
    رئیسم می گفت وقتی آخرش تو کلانتری باهم آشتی می کنیمۀ چرا الان آشتی نکنیم؟!
    میلیون ها انسان در جنگ جهانی دوم کشته شدن ولی امروز کل اروپا هوای هم رو دارن و متحدن.
    ٨ سال با عراقی ها جنگ کردیم الان برادر ما شدن !
    ١)آخر هر جنگی صلحه
    ٢)عاقل کسی است که از تهدید فرصت می سازه. ما هر دو تامون عاقل بودیم.
    ٣)فحش دادن دلیل کسانی است که حق با آن ها نیست !
    ٤)وقتی کسی عصبانیت می کنه یعنی تونسته بر تو چیره بشه.

    این داستان رو توی هر ترمی واسه دانشجوهام تعریف می کنم و کلی باهم لحظه الاغ شدنم رو می خندیم !!! ...

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • آخرین ویرایش: پنجشنبه 13 دی 1397 07:12 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  •  ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ انسان‌ها ﺩﯾﺮ ﺭﻭ می‌شود! 


    ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: 

    ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ می‌کند؟

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  کدام کشور جلوتره؟!/طنز

    یه دکتر امریکایی میگه: در امریکا این قدر پزشکی پیشرفت کرده که ما کلیه یکی را بریدیم و به یکی دیگه پیوند زدیم و بعد از ۶ هفته او الان سالم شده و دنبال کار می گرده!

    دکتر آلمانیه میگه: این که چیزی نیست. ما تو آلمان یه تیکه از مغز یکی را برداشتیم و به مغز یکی دیگه پیوند زدیم و بعد از 4 هفته سالم شده و داره دنبال کار می گرده !

    دکتر روسیه میگه: آقا ما نصف قلب یکیو برداشتیم و تو قفسه سینه یکی دیگه قرار دادیم و الان بعد از 2هفته  سالم شده و داره دنبال کار می گرده!

    دکتر ایرانیه می خنده و  میگه: ما از همتون جلوتریم، هر 4 سال ما یه نفر بدون مغز را رئیس جمهور می کنیم، کل مملکت دنبال کار می گردن!!
    @w_worg

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 5 1 2 3 4 5
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات