دمار از من براوردی، نمیگویی برآوردم...
این قسمت قراره رمزی بنویسم ولی نمدونم تو میهن بلاگ چجوری میشه رمزدار نوشت!! کسی میدونه آیا؟؟

این قسمت قراره رمزی بنویسم ولی نمدونم تو میهن بلاگ چجوری میشه رمزدار نوشت!! کسی میدونه آیا؟؟
یکی از دوستان گفت بیا و اندر احوال سیل و باران بنگار! منم داغ داغ اومدم ک بنویسم.
شده تا حالا حسادت کنید ب کسی؟! درحدیکه اسمشو میشنوید زورتون بگیره؟؟!
ربع ساعت اومدم از اتاق بیرون دیدم یه سریال قدیمی داره تکرار میداره ( الان اسمش یادم نیس) یه پیرمرد پولدار و مومن حاج یونس نامی عاشق یه دختر جوون همسن دختر خودش شده ( هستی) و خانواده و ابرو حیثیتشو داره سر این عشق میذاره...
دلم نمخاس امسال امتحان بدم واسه رزیدنتی... ولی "مجبور شدم" ژستشو بگیرم و دریغ ازبنکه تا این لحظه حتی کتابهام رو به یک سوم رسونده باشم اونم واسه دور اول!
تا حالا این طور ریزش یک ساختمون رو در عرض چدثانیه ندیده بودم... اتفاق امروز پلاسکو غم انگیز بود...
مریض اومده میگه سرما خوردم، حالم بده! میگم از کی؟! ( یادم نیس گفت از کی!) میگم دارو هم خوردی؟ میگه اره! اون هفته اومدم پیش دکتر مح. یه داروی خیلی خوبی بهم داد خیلی عالی بود!! و هی تاکید بر اینکه داروی اون خانوم دکتر فوق العاده بوده! منم ذهنم درگیر ک چی بهش داده ک انقد تعریف میکنه! میگم چی بود میگه اسمش نمدونم همون کپسول دورنگو!! ( ینی اموکسی سیلین) . میگم خب اون هفته ک این دارو رو خوردی سرفه ت خوب شد؟! میگه نه!! میگم خلطات خوب شد؟؟! میگه نه!! میگم سردردت خوب شد؟! میگه نه!! تو دلم میگم تف تو این تعریف کردنت!! پس چی میگی ک داروش خیلی خوب بوده؟؟!!!
امروز دقت کردم دیدم وقتی گوشی میذارم رو سینه ی مریض واسه معاینه و بهش میگم:" نفس بکش" ناخواسته تو دلم این شعرو زمزمه میکنم:
1. بعد از چند هفته فقط اومدم بنویسم دلم خیلی گرفت امروز ... خیلی... حس میکنم به این زودی ها شاد نخواهم شد....
عاشق اقای امشبم...
این روزها می رم درمانگاه همش این اهنگ جدید خوا.جه ام.یری تو ذهنم میاد و می ره:
گاهی داری خودت با دلت، قدم زنان میرین بعد یهو میبینی دلت یجایی به یه چیزی گیر کرده... دلتو بکشی زخمی میشه، نکشی همونجا گیر میکنه و تو هم باید بمونی!
من خیلی مطلب واسه نوشتن دارم، یبارم چندشب پیشا نوشتم موقع انتشار مطالبش نمدونم کجا رفت!! فقط عنوانش موند ک منم دیلیتش کردم نتیجتا!
۱. میگه به شوهرم گفتم اخه چرا هرچی دور و بر تو هست از دوستات، همه یجورایی خلافن؟! شوهرش گفته نه اصلا هم اینطور نیس! ببین مثلا آبانا چه دوست خوبیه!! میگه گفتم خداااا اون که دوست منه نه تو!
عاقا سر پیری chiken pox گرفتیم که تو خونه صداش میزنیم ابله مرغون!