و همه به دنبال یک لقمه نان!
تکبّر سواره و ذلّت پیاده !
خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِیَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی.
در سیره حضرت علی (ع) می خوانیم :
روزی برای رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بین راه، عده ای از یاران در پی وی، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود:
حاجتی دارید؟
عرض کردند : نه ای امیرمومنان، بلکه دوست داریم که همراه شما باشیم.
حضرت فرمود :
« اِنصَرَفوا فَإنّ مَشی الماشی مَعَ الراکبِ مَفسدَه لِلرّاکبِ وَ مَذلّه لِلماشی »
پی کار خود روید، چه اگر پیاده ای همراه سواره رود، اسباب تکبّر سواره و ذلّت پیاده می گردد.
مسئولانی که ادعای پیروی از این امام هُمام را دارند،چرا مردم را از این حرکات زشت و ذلّت آور (دویدن به دنبال خودروی خود) بازنمی دارند؟!
#شفیعی_مطهر
بهترین تحلیل شهادت علی(ع)
از دانایی پرسیدم :
نظر شما در مورد مولا علی (ع) چیست؟
ایشان پرسید : بهترین مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد.
پرسید : بهترین جای مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب.
پرسید : بهترین عمل چیست؟
گفتم : نماز.
پرسید : بهترین نماز ؟
گفتم نماز صبح .
پرسید : بهترین قسمت نماز؟
گفتم: سجده.
پرسید : بهترین قسمت بدن ؟
گفتم : سر.
پرسید : بهترین قسمت سر ؟
گفتم پیشانی.
پرسید : بهترین ماه؟
گفتم رمضان.
پرسید : بهترین شب؟
گفتم: شب قدر.
پرسید : بهترین نحوه مردن ؟
گفتم شهادت.
آن گاه به من گفت :
مولا علی در ماه رمضان، در شب قدر، در مسجد، در محراب مسجد ،در حال نماز ،
نماز صبح، در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !
یعنی هنوز مات و مبهوت این نتیجه گیری بسیار زیبا هستم.
شهادت حضرت علی علیه السّلام تسلیت باد!
زخم ننگین #ترکمنچای
✅ این قطعه تاریخی را از زبان #عباس_میرزا بخوانید تا روشن شود که زخم ننگین #ترکمنچای چگونه ایجاد شد و تشابه آن با روزگار فعلی را از دریچه عقل و منطق خود بسنجید :
♦️سیزده سال و یک ماه از پایان جنگ اول ایران و روس گذشته بود که جنگ دوم شروع شد و من دیگر نه آن جوان ناآزموده بودم که به راحتی وارد کشمکش شوم ، در این سیزده سال اختلافات مرزی که بین طرفین پدید میآمد با رفتوآمد و آدم و کاغذ حل می شد و سفرای دو کشور با احترام در کشور دیگر پذیرفته میشدند.
عامل جدیدی که بهانهای برای آغاز نبردی دیگر باشد رخ نداده بود و تنها بهانه زخمهای باقی مانده از جنگ اول بود و نیز توطئههای اشراف قاجار برای از چشم شاه انداختن و سرنگونی من با یاری گرفتن از علما.
♦️بدین ترتیب غوغای جهاد با #روسیان_کافر بالا گرفت و مراجع و در رأس آنان «سید محمد مجتهد» برای واداشتن دولت برای آغاز جنگ ، از کربلا به دارالخلافه تهران مهاجرت کردند ، به ملاقات آقایان رفتم و سعی کردم مشکلات ورود در جنگی تازه را برایشان توضیح دهم . سید محمد در صدر اتاق نشسته بود و بی آن که نگاهی به من کند در سکوت به سخنان من گوش می داد و گاهی نفسی از قلیان می گرفت ، عرض کردم :
♦️آقایان البته می توانند با چرخش قلم فتوای جهاد صادر کنند ولی اجرای آن مشکل است ، از یک مشت روستانشین یا شهرنشین که برای جهاد راه افتادهاند در برابر یک سپاه عظیم آموزش دیده و مسلح کاری ساخته نیست . جنگ جنگاور و سلاح کامل میخواهد . جنگ ، جیره و مواجب میخواهد . جنگ پول میخواهد . سرباز پوشاک گرم و اسلحه و آذوقه می خواهد !!
♦️یکی از آقایان گفت : چرا دولت پول ندارد ؟ چه بر سر جواهرات نادری آوردهاید ؟ گفتم : آن جواهرات در خزانه است ولی جواهر را به راحتی نمیتوان به پول تبدیل کرد ، اگر بخواهیم آن را یک مرتبه بفروشیم از ما نمیخرند و اگر یکایک بفروشیم عایدات آن در برابر مخارج سنگین جنگ هیچ است . تصور آقایان از جنگ غزواتِ #بدر و #احد است ولی زمانه عوض شده ، در جنگ قبلی به قدر کافی مردانمان به خاک افتادند چرا باز بخواهیم خلق الله را به کشتن دهیم !!
♦️در اینجا سید محمد که گویی از توضیحات من حوصله اش سر رفته بود سرش را بلند کرد و با صدای لرزان و چهره ای عبوس گفت :
حضرت والا بدانند که ما به اینجا نیامدیم که با این حرفها دوباره به عتبات بازگردیم ، این سخنان شاهزاده ، ظنی را که از قبل در اسلامخواهی ولیعهد بوده مع الاسف تقویت می کند ، به چه مناسبت از طرف ولیعهد در جراید لندن و پاریس از فرنگیان برای زندگی در ایران دعوت میکنند ؟ پای فرنگی به ایران باز شود که چه شود ؟ این تنبانهای تنگ و چسبناک چیست که به بهانه چابک کردن و اصلاح امر نظام بر تن قشون مسلمین می کنند ؟ به چه دلیل در دارالسلطنه تبریز چاپخانه زدید و کتاب تاریخ اروپا چاپ می کنید که مردم به جای قصص انبیا با اطوار معاش فرنگیان آشنا شوند ؟؟
♦️سرانجام اصرار مجتهدین کار را بر من تنگ کرد و چون اجماع خواص و عوام را در این باب مشاهده کردیم به جنگی دیگر رضایت دادیم ، این جنگ هم چند ماه طول کشید و به رغم پیروزیهایی که در ابتدا به خاطر غافلگیری روسها کسب کردیم در نهایت ایران شکست خورد و در ناحیهای میان زنجان و میانه که روسها تا آنجا پیش آمده بودند عهدنامه ترکمانچای منعقد گردید .
مطابق این عهدنامه نخجوان و ایروان هم از دست رفت و چون روسیه طرف ایرانی را آغازگر جنگ معرفی می نمود درخواست غرامت سنگینی از ایران کرد و تخلیه خاک ایران را مشروط به پرداخت اقساط آن غرامت دانست . من و سربازانم صادقانه تا آخر جنگیدیم .