#اختصاصی
قرار است چه کسی و از کجا شروع کند؟
امتداد- ساجده عربسرخی:
آنقدر بازرسی بدنیاش کش پیدا کرد که کلافه شده و پرسیدم :
دنبال چیز خاصی میگردید؟
گفت: بنشین و جورابت را دربیار.
شوکه گفتم: دارم میروم سوار هواپیما بشم، قرار ملاقات با رئیس جمهور که نیست. با تلخی و بیاحترامی گفت: بنشین.
عجله
داشتم که از پرواز جا نمانم. نشستم، جورابم را در آورد و کفی کفشم را پاره
کرد، هوارم بالا رفت. دوباره شروع کرد به بازرسی بدنی. هر نقطهای از بدنم
زیر دستش میرفت، چندین بار گشته! میشد. آن هم نقاطی که حس شرمندگی یا
حیا به فرد اجازه اعتراض هم ندهد. طاقتم تمام شد و به زن کوتاه قد تپلی که
دست بردار نبود گفتم، ظاهرا اینجا هر کس مطابق شخصیتش بازرسی بدنی انجام
میدهد. با پرخاشگری و بیاحترامی گفت نه بر اساس شخصیت تو، گشتمت.
نگاهی
به خودم در آینه انداختم. دیر از خواب بیدار شده بودم و فقط لباس عربی
زرشکیای که حجاب کامل تری از مانتو و شلوار دارد به تن کرده و راه افتاده
بودم. نه آرایشی، نه لباس خاصی و نه رفتار متفاوتی. نگاهش کردم و گفتم:
من روزنامهنگار و آدمشناسم حتما دکتر برو!
با پرخاشگری گفت: برو ببینم. پررو...
از
اتاق بیرون آمدم و به پلیس فرودگاه مراجعه کرده، شرح ماوقع دادم. هرچند
شرم داشتم کامل توضیح دهم و آقای پلیس هم که سن زیادی نداشت اما پخته به
نظر میرسید نقطهچینهای حرفهایم را میخواند. سوالاتی پرسید درباره
حرفهای آن زن و این که آیا من با همین حجاب بوده ام یا نه؟ و بعد گفت اسمش
چیست؟
به اتاق برگشتم و با تحکم به همان زن گفتم: اسمت چیست؟
گفت :به تو چه اسم من چیست؟
گفتم: از این یکی توهینت میگذرم، آقای پلیس که صدایت را هم الان شنید، نامت را میخواهد.
بلافاصله مافوق دخترک بیرون آمد و به او گفت: تو برو داخل و رو به من توپید که :
با من طرفی نه او.
گفتم :شما مگر وقتی آن رفتارهای شنیع را داشت در اتاق بودی؟ شما چیزی ندیدی که بخواهی دفاع کنی.
آقای
پلیس (شعبانی اگر اشتباه نکنم) با همان متانت قبل پرید وسط گفتوگو و رو
به من گفت: گیت پروازتان بسته میشود شما بروید من خودم بررسیاش میکنم.
درست میگفت. کارت پرواز گرفتم و برگشتم اتاق پلیس. به آقای پلیس گفتم
:بررسی کردید؟
گفت بله، تازهکار بوده و اشتباه کرده، شما ببخشیدش.
این
اولین باری نیست که در فرودگاهها به خاطر بازرسی بدنی دچار تنش میشوم یا
دیگر زنانی را میبینم که فریادشان به هوا میرود. این اتفاقها در حالی
می افتد که همه این بازرسیها ابتدا با یک دستگاه انجام میشود و من دیگر
لزوم بازرسی بدنی آن هم به آن شکل توهینآمیز را که آنقدر آزاردهنده شده که
تقریبا در هر پروازی نشانهای از این نارضایتی میبینم را متوجه نمیشوم.
ایجاد
رضایت یا نارضایتی در شهروندان از همین نکات ریز و کوچک که ممکن است هیچ
وقت هیچ مسئولی نبیندش شروع میشود. نارضایتیهایی که روی هم انباشته شده و
گاهی حتی فرد متوجه این مسئله نمیشود و خشمی ساخته میشود چون انبار
باروت. آن وقت متعجب میپرسیم چرا این قدر نارضایتی در جامعه بالاست؟ چرا
مردم ما یکی از عصبانیترین مردم دنیا هستند؟
مشکلات
اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... در کشور ما بسیار بالا با معادلههایی چند
مجهولیاست و همه قبول داریم که حل آنها، آن هم با این همه سنگاندازی و
مافیاهای مختلف رانت و فساد به این راحتیها نیست. اما ما مشکلات کوچکی از
این جنس هم زیاد داریم. آیا باید نادیدهشان بگیریم و در این حد تلاش نکنیم
حرمت شهروندان جامعهمان را نگه داریم؟ اگر ماموری اشتباه کرد با یک
عذرخواهی ساده نمیتوانیم حس مثبت آن شهروند را برانگیزیم تا مشکلات جدیتر
زندگیاش را راحتتر تحمل کند؟ اگر ماموری اشتباه کرد، مافوقش باید ماجرا
را حیثیتی کند و به اهانت به شهروندی که دستش به هیچ جا بند نیست ادامه
دهد؟
قرار است چه کسی و از
کجا شروع کند؟ من نه پلیسم نه قدرتی دارم اما میخواهم از امروز شهروند
متعهدی به خودم باشم که هر ایرادی در جامعه، از سوی مردم یا حاکمان دیدم را
بنویسم و سوال کنم.
توان من
در این حد است. نمیدانم شما که این یادداشت را میخوانید توانتان در چه
حدی است اما بالاخره باید یک روزی از هرچه توان داریم استفاده کرده و شروع
کنیم به حل کردن همین مشکلات کوچک که فقط ما میبینیم و نه مسئولانی که از
ویآیپی ورود و خروج میکنند. سیر قهقهرایی جامعه آنقدر عیان است که من از
فردای زندگی دخترم میترسم.
برای خواندن متن کامل این یادداشت روی "INSTANT" بزنید:
yon.ir/CX4hA
#امتداد
@emtedadnet