چشمان ات
مدت هاست
نه از رفتن کسی دلگیر...
بی کسی هم عالمی دارد...
همه رهگذرند
همیشه اشكهایم را با دستان خودم پاك می كنم
چون میدانم همه رهگذرند
گـفـتـی کـه:
"روزی هـمـه تـنـهـایـت خـواهـنـد گـذاشـت بـه جـز مـن"
و درسـت از هـمـان لـحـظـه بـه بـعـد بـود کـه...
خـودم را بـرای رفـتـنـت آمـاده کـردم!
یا تو غریــــــــــــــــــــــــــبه!!!
که هر غریبه ای را شبیه تو می بینم
نمیدانم غریبه ها تو شده اند
یا تو غریــــــــــــــــــــــــــبه!!!
یکی بود ، یکی........ بیخیال !
میخواهم داستانی ازعلاقه ام به تو را بنویسم،
یکی بود ، یکی........ بیخیال !
خلاصه اش می شود : دوستت دارم !
زندگی باید کرد .
تو همان شقایق معروف سهرابی...
تا تو هستی ،
زندگی باید کرد .
تو قرار من باش
تو قرار من باش
تا من مَدارت شوم ...
چه قرار و مَداری بهتر از ما ؟!
حس میکنم
حس میکنم دنیا خالی ست ...
.
.
مگر تو چند نفر بودی ؟؟
مثل قالی نیمه تمام
مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیده ای ؛
چه ببافم ، چه بشکافم
اول و آخر به پای تو می افتم...
بی تو شبانه
هر روز همچون شیر غُرّیدم در این شهر
بهشت
مرا با شراب چه کار است
من در اغوش تو ارامم
مرا با بهشت چه کار است
دانی از زندگی
من تو باشم ، تو ،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگرتو ، بار دیگر تو . . .
چه گذشته مضخرفی!
چه حاله مسخره ایی!
چه اینده ناخوش ایندی!
این است یک زندگی شیرین؟؟؟
نفس نمی کشــــــــد
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...
خاطر می آورم
بی هیچ بهانه ای
شاید دوست داشتن همین باشد...
هیچ چیز
می دانی دلیلش چیست ؟
می داند که اگر کنارم باشی
دیگر هیچ وقت ، هیچ چیز
از او نخواهم خواست
شکستم
عمری با غم عشقت نشستم
به تو پیوستم واز خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود
تو را دیدم. پرستیدم . شکستم
بــــــاور کن...
وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،
که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…
شهامت میخواهد
هیچ وقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد
خیانت
چون بازی را به کسی باختم که با خیانت برد
حیله گری
حیله گری انسانها کلافه اش کرده بود.....
همیشه گفتم:
ﻫﻮﺍﯼ ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﻭ ﻣﯿﺨﻨﺪﻭﻧﻦ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻦ...
ﺁﺧﻪ ﺍﯾﻨﺎ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻏﺼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ...
خدا را دوست بدار ...
حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی . . .
پرواز با تو باید
پرواز با تو باید
گر پر شکسته در باد
آغاز هر کجا شد
پایان هر کجا باد
گر تابش از تو باشد
خورشید بی فروغ ست
از چشم من چنین ست
گر پوچ ، یا دروغ ست
آنکه شاد
آنکه شاد آمد و دستی به دل ما زد ورفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد ورفت
خواست تنهایــی ما را بــه رخ ما بکشد
طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
خورشید
خورشید را در آغوش گرفته ای
پاهایت را به بوسه دریا سپرده ای
موهایت را به دست نسیم
چه خوش غیرتـــــــم من !
صدای نفس
صدای نفس هایم کند گشته ولی هنوز رمقی باقیست
زندگی می گذرد با تمام خوبی ها و بدی
پس مگذار که او تو را به حرکت درآورد
کسی چه میداند
گاهی تَلخ که می شوند اوقاتَم٬
کَر می کُنند
خس خسِ پَلاسیده ی ثانیه ها
گوش های سنگینِ اِحساسَم٬
و یک چیزِ گُنگ
هَــ و ا ر می شَود مُدام
درست عمود بر محور دردهایم...
عشق تو شوخی
زیبا بود...
ولی شوخی بود...
و حالا...
تو بی تقصیری... خدای تو هم بی تقصیر است
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم...
تمام این تنهایی...
تاوان"جدی گرفتن آن شوخی" است...