!!!چی بودیم... چی شدیم

...Follow your dreams...

سر قضیۀ اون افتادنم، یهو دیدم ای بابا پایین شلوارم پاره شده، البته پارگی خیلی تابلو نبود، ولی خب دلم نمیخواست دیگه با اون شلوار برم سرکار، احساس میکردم ضایع ست! چند روز پیش بالاخره با مامان رفتیم و یه شلوار خریدیم که مبارکم باشه!

دیروز رفتم خونۀ خالم اینا، چون میدونستم دختراش همه اونجا جمع میشن و یکی از دخترخاله هامم که آرایشگره، گفتم میرم موهامم کوتاه میکنم و خلاصه هم فاله هم تماشا! اومدم به الناز میگم، میگه افسرده شدی!! میگم چرا اونوقت؟! میگه دختری که افسرده بشه موهاشو کوتاه میکنه!! میگم بابا این حرفا مال زمانی بود که موهای دخترا مثه موهای راپانزل بود، نه موهای ما که کوتاهش نکنیم همینجوری طبیعی خودش میریزه تا تموم شه! تازه اگه افسرده بودم اینو نمیخریدم:


تل.png

امروزم تولد یکی همکارام بود و فردام تولد اون یکی همکارم (و میلاد فداش بشم که الان خدمته) و ما طبق سنت همیشگی اومدیم دفتر براشون تولد گرفتیم!! از کمترین امکانات برای ایجاد بیشترین لحظات شاد استفاده کردیم و شد این... جای شمام خالی:


اولد.png




طبقه بندی: خاطرات، اتفاقات، توضیحات، حرف های جدید، حرف های قدیمی، 
[ پنجشنبه 16 دی 1395 ] [ 08:14 ب.ظ ] [ زهرا بانو ] چیزی میگی بگو؟!



      قالب ساز آنلاین