ღ آشنآی دل پریشآن ღ ღღღ از امروز ؛ ترآنه هآیم رآ فقط برآی تو خوآهم سرود ღღღ
| ||
|
به وب سآیت Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ آشنآی دل پریشآن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ خوش آمدید. تآ بآزشدن صفحآت؛لطفاکمی صبور بآشید.
برآی خوآندن خآطرآت *زندگی من2سآل قبل از تولدم* اینجآ کلیک کنید. پروفآیل * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بیوگرآفی
عرض سلآم و خسته نبآشید خدمت دوستآن عزیزم. سپآس فرآوآن از حضور شمآ ؛ و محبت هآی بیکرآنتآن [ شنبه 1 مرداد 1390 ] [ 10:55 ] [
به قلم: تک پر ]
من
ساحلم ، تو دریای من
من تکیه گاهت ، تو سرپناه من به وسعت آبی بیکرانت دوستت دارم ، به زلالی آبهای روانت دوستت دارم
[ پنجشنبه 21 فروردین 1393 ] [ 11:57 ] [
به قلم: تک پر ]
[ دوشنبه 18 فروردین 1393 ] [ 10:13 ] [
به قلم: تک پر ]
شبی غمگین شبی بآرآنی و سرد مرآ در غربت فردآ رهآ کرد دلم در حسرت دیدآر او مآند مرآ چشم انتظآر کوچه هآ کرد به من می گفت تنهآیی غریب است ببین بآ غربتش بآ من چه هآ کرد تمآم هستی ام بود و ندآنست که در قلبم چه آشوبی به پآ کرد و او هرگز شکستم رآ نفهمید اگر چه تآ ته دنیآ صدآ کرد. . . [ دوشنبه 11 فروردین 1393 ] [ 09:45 ] [
به قلم: تک پر ]
[ سه شنبه 5 فروردین 1393 ] [ 21:46 ] [
به قلم: تک پر ]
[ شنبه 2 فروردین 1393 ] [ 21:18 ] [
به قلم: تک پر ]
[ سه شنبه 27 اسفند 1392 ] [ 22:15 ] [
به قلم: تک پر ]
روزی یک زوج/ بیست و پنجمین
سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشان(راز خوشبختیشونو)بفهمن. سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست! یه همچین چیزی چطور ممکنه؟؟؟؟ مرد روزای ماه عسل رو به یاد میاره و میگه: بعدازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. انجا برای اسب سواری دوتا اسب انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود. سر راهمون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت. همسرم خودشو جمع کرد و به پشت اسب زد و گفت: "این بار اولته" بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد. این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت: "این بار دومته" وبعد سوار اسب شد و راه افتادیم. وقتی که اسب برای بار سوم همسرم رو انداخت. همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف درآورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت!!! سر همسرم داد کشیدم و گفتم: " چیکار کردی روانی؟دیوونه شدی؟ حیوون بیچاره رو چراکشتی؟؟ همسرم یک نگاهی به من کرد و با آرامش گفت: "بار اولته" [ چهارشنبه 21 اسفند 1392 ] [ 22:09 ] [
به قلم: تک پر ]
بیرگون منینن دوست آراسیندا گیله دوشدى (روزی مابین منو دوست گلایه افتاد) اولمازدى گلایه آرادا / ایش بله دوشدى (نمیشد گلایه در میان / کار اینگونه افتاد) تاب اتمزیدیم آیریلیقا بیرجه دقیقه (تحمل نمیکردم جدایی را حتی یک دقیقه)
گوننن گونه،آیدان آیا،ایلدن ایله دوشدى (از روز به روز،از ماه به ماه،از سال به سال)
تك قویما منی گل،گینه هردم منی سسلا (تنها نذار منو بخند،باز هر دم منو صدا کن) بیردن گورسن گلدى اولوم فاصله دوشدى (یه وقتی میبینی آمد مرگ،و فاصله افتاد) [ شنبه 17 اسفند 1392 ] [ 15:38 ] [
به قلم: تک پر ]
بدانید هر چهره ای با لبخند زیباتر است! [ چهارشنبه 14 اسفند 1392 ] [ 14:51 ] [
به قلم: تک پر ]
دلم میخواد راننده ماشین
پلیس بشم،
بلندگو بگیرم دستم بگم: راننده پژو حرکت کن، مگان!سرتو بنداز پایین، مگه خودت خواهر مادر نداری؟! ماکسیمای مشکی؟ شیطون دخترای خوشگلی سوارکردی! 206صندوق دار آهنگت خیلی قدیمیه عوضش کن، بنز مشکی....بننننز....فخر میفروشی؟؟بزن بخل!!!! [ شنبه 10 اسفند 1392 ] [ 14:47 ] [
به قلم: تک پر ]
تو را بس منتظر ماندم؛ اوتاندی لحظه لر مندن (تورا بس منتظر ماندم؛خجالت کشیدند لحظه ها از من) تو را بس دوست میدارم؛ اینان بو یاشلی گؤزلردن (تو را بس دوست میدارم؛ باور کن از این چشمان خیسم) سفر از تو، گذر از تو؛ فقط یول گؤزلمک مندن (سفر از تو گذر از تو؛ فقط چشم به راه ماندن از من) بدان با یك نگاه تو؛ اوچاردی غصه لر مندن (بدان با یک نگاه تو؛ پرواز میکردند غصه ها از من) [ چهارشنبه 7 اسفند 1392 ] [ 23:30 ] [
به قلم: تک پر ]
[ یکشنبه 4 اسفند 1392 ] [ 21:44 ] [
به قلم: تک پر ]
[ پنجشنبه 1 اسفند 1392 ] [ 12:33 ] [
به قلم: تک پر ]
[ چهارشنبه 30 بهمن 1392 ] [ 21:04 ] [
به قلم: تک پر ]
[ شنبه 26 بهمن 1392 ] [ 12:06 ] [
به قلم: تک پر ]
شاعر زن میگه : به نآم خدآیی که زن آفرید / حکیمآنه امثآل ِ من آفرید
خدآیی که اول تو رآ از لجن / و بعداً مرآ از لجن آفرید !
برآی من انواع گیسو و موی / برآی تو قدری چمن آفرید !
مرآ شکل طآووس کرد و تو رآ / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نآم خدآیی که اعجآز کرد / مرآ مثل آهو ختن آفرید
تو رآ روز اول به همرآه من / رهآ در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرآ بی کس و بی وطن آفرید
خدآیی که زیر سبیل شمآ / بلندگو به جآی دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرآ خآنه دآری خفن ! آفرید
برآی تو یک عآلمه کِیْسِ خوب / شرآره، پری ، نسترن آفرید
برآی من امآ فقط یک نفر / برآد پیت من رآ حَسَنْ آفرید !
برآیم لبآس عروسی کشید / و عمری مرآ در کفن آفرید
شاعر مرد در جواب میگه : به نآم خدآوند مرد آفرین / که بر حسن صنعش هزآر آفرین [ شنبه 19 بهمن 1392 ] [ 17:12 ] [
به قلم: تک پر ]
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرآیندش را قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در اخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را [ شنبه 12 بهمن 1392 ] [ 18:39 ] [
به قلم: تک پر ]
[ سه شنبه 8 بهمن 1392 ] [ 14:17 ] [
به قلم: تک پر ]
کاش تو قحطیه شقایق،بشینیم توی یه قایق بزنیم دل وبه دریا من وتو تنهای تنها انقده میریم که ساحل ازمن وتو بشه غافل قایق وباهم میرونیم اونجا تا ابد میمونیم جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش نه غمش نه جنب و جوشش نه گلای گل فروشش مثه اینجا آهنی نیست،پس ببین یادت بمونه کسی هم اینو ندونه زنده بودیم اگه فردا وعده ما لب دریا! [ شنبه 5 بهمن 1392 ] [ 13:07 ] [
به قلم: تک پر ]
[ پنجشنبه 3 بهمن 1392 ] [ 22:19 ] [
به قلم: تک پر ]
[ شنبه 28 دی 1392 ] [ 21:54 ] [
به قلم: تک پر ]
[ سه شنبه 24 دی 1392 ] [ 21:22 ] [
به قلم: تک پر ]
[ شنبه 21 دی 1392 ] [ 14:20 ] [
به قلم: تک پر ]
[ شنبه 14 دی 1392 ] [ 13:04 ] [
به قلم: تک پر ]
|
|
[قآلب وبلآگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |