سلام ...
امیدوارم که حالتون به خوبی من باشه !!!
فرض کنید هر روز وقتی از خواب بلند میشین یکی براتون یه کادو گرون قیمت میخره به طوری که شما حتی نمیتونین 1 بار این هدیه رو جبران کنید.
شما هر روز از خواب بلند میشین و دوباره هدیه ای که همیشه دوست دارین روی میزتون هست !!!
تنها کلمه ای که میتونین به شخص مقابل بگید چیه ؟
جوابگو محبت های بی شمارش میشه ؟
فرض کنین یک سال و 46 روز این کادو روی میزتون باشه و شما هنوز چیزی واسه تشکر کردن نداشته باشین ...
تواناییتون اونقدری نباشه که ازش تشکر کنین ...
چیکار میکنین ؟
حال روز این روز های من هم همین شکل رو داره ...
بودن فوق العاده ترین آدم دنیا کنارم ...
بزرگترین هدیه دنیاست وقتی کسی رو که با تمام وجود دوست داری کنارت هست. خوشبخت ترین آدم دنیا میشی وقتی میبینی که اونم نسبت بهت بی تفاوت نیست ...
ببخشید که نتونستم حداقل یکی از 1000 محبتت رو جبران کنم ...
باور کن سخته ...
حسی که دارم رو نمیتونم واقعا بنویسم ...
نمیتونم واقعا از تو بنویسم ...
از تو نوشتن خب خیلی سخته !!!
هیچکس توی دنیا نمیتونه منو درک کنه چون هیچکس کسی شبیه به تو نداره ...
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه
خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
دنیای قشنگ و فوق العاده مرتضی !!!
ممنونم بخاطر بودنت که هر روزم رو قشنگتر میکنی ...
بعضی وقتا به خودم حسودیم میشه ...
جدی تا حالا شده به خودتون حسودی کنین ؟؟؟
حس که الان دارم ...
+ ببخشید ...
همیشه میخوام از تو بنویسم این کارمو سخت میکنه و نمیتونم درست بنویسم و تمرکز کنم ...
شرمنده که متنی در حد اندازه ات نیست ...
مشکل از من نیست ...
کل ادبیات باید عوض بشه - با چوب دستی نمیشه رفت به جنگ بمب هسته ای
+ دوست دارم به اندازه تمام دنیا ...
خیلی ممنونم که هستی ...
کاش روزی بشه که بتونم 1 از هزار لطفت رو جبران کنم ...
مواظب خودتون باشین ...
قشنگی دنیاتون مثل من ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: شعر، گفتگو، اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: زندگیم، دنیام، نفسم، عشقم، بهترینم، محبوبم، آرامشم،
سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
نمیدونم چیکار میکنه با ادم انقدر حال ادم خوب میشه !!!
مگه میشه
خیلی خوبه یکی رو به اندازه جونت دوست داشته باشی ...
حس جالبی دارم مثل سرباز هایی که با شمشیر رو در رو با دشمن جنگ میکردن و ترس توی وجودشون نبود !!!
فقط به حرفی که رهبرشون زده اعتقاد داشتن و به هیچ چیز فکر نمیکردن ...
این سرباز ها مرگ همراه با پیروزی بیشتر خوشحالشون میکرد تا زنده بودن همراه با شکست ...
حسی که الان دارم شبیه به اون سربازیه که هر کاری میکنه که به چیزی که میخواد برسه ...
فقط خودم ، شمشیرم و یه ارتش که جلوی روم هست !!! ( من سپر ندارم )
واسه شکست دادن مرتضی به یه چیز بیشتر از چیزی که هست، احتیاج هست !!! (عجب جمله ای)
میخواستم بگم من واسه هر چیزی که گفتم و حرفش رو زدم آماده هستم
نه جا میزنم !!!
نه شک دارم !!!
نه میترسم !!!
چون من مرتضی هستم
و هدف دارم !!!
یبار باید بیشنیم و به کسایی که بهمون میگن نمیتونی یا افتضاحی بگیم ؛
برو گمشو ...
12 تا دلیل بهت میدم که از حرفت برگردی عزیزم !!!
چی پیش خودشون فکر میکنن ؟
یادت باشه با خوشبخت ترین و فوق العاده ترین ادم دنیا درست حرف بزنی
ساکت دارم حرف میزنم
+ واقعا پیش خودشون چی فکر کردن ؟
به نظرت خوب میشن ؟
امیدی بهشون هست ؟
البته تقصیری هم ندارن ...
دیونه ها نمیدونن تو کنارم هستی
ههه ...
واسه متوقف کردن من به چیزی خیلی بیشتر از اون چیزی که توی سر هر آدمی وجود داره، احتیاج هست
بازم میگم من مرتضی هستم !!!
نقشه مشکل نداره عزیزم ...
پس چشماتون رو ببندید و مسیرتون رو عوض کنین ...
اره ...
دوستون دارم ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: اعتماد به نفس، دوست داشتن، سرباز، جنگیدن، زندگی، باور، هدف،
سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
بهترین ماه بهترین سال تموم شد ...
پاییز هم سر رسید همراه با سرمایی که حتی تو اوج گرما میشه حسش کرد. سرمایی که به دما یا زردی برگ درختا بر نمیگرده ...
این کاهش دما فزیکی نیست، بلکه حسیه ...
حس نبودن کسی که باید امسال تجربش کرد، شاید این پاییز سرد تر از زمستون سال 83 باشه ...
کاش میشد همه چیز رو متوقف کرد، یا به عقب برگردوند ...
ای کاش ای کاش نبود ...
باید محکم باشم واسه بعد ...
واسه روزایی که نیستم و نیست ...
این روز ها میتونه آزمونی باشه واسه شناختن خودم و فرصتی برای پیشرفت ...
سخت هست ...
ولی سختی همراه به شکست هم شیرینه ...
بدونی که نهایت تلاشت رو کردی و موفق نشدی ...
اگه قرار باشه هر چیزی راحت بدست بیاد که ارزش نداره ...
واسه همون که گرانبها ترین سنگ الماسه !!!
پست هام 15 روز یکبار ارسال میشه ...
نوشته هام خیلی کم میشه ...
فقط تمرکزم رو میزارم روی درس، آینده و هدفم .
نظر دهی هم آزاد میزارم تا نیازی به تایید نباشه ...
+ بیشترین تمرکز باید روی هدف باشه، نه سخت های بین راه ...
موفق میشیم، مطمئنم.
امیدوارم روز های خوب برای هممون برسه ...
دوستون دارم ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: اخرین روز تابستون، تابستون، پاییز، اول مهر، شروع جدید، سختی، آینده،
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
بهترین ماه بهترین سال تموم شد ...
پاییز هم سر رسید همراه با سرمایی که حتی تو اوج گرما میشه حسش کرد. سرمایی که به دما یا زردی برگ درختا بر نمیگرده ...
این کاهش دما فزیکی نیست، بلکه حسیه ...
حس نبودن کسی که باید امسال تجربش کرد، شاید این پاییز سرد تر از زمستون سال 83 باشه ...
کاش میشد همه چیز رو متوقف کرد، یا به عقب برگردوند ...
ای کاش ای کاش نبود ...
باید محکم باشم واسه بعد ...
واسه روزایی که نیستم و نیست ...
این روز ها میتونه آزمونی باشه واسه شناختن خودم و فرصتی برای پیشرفت ...
سخت هست ...
ولی سختی همراه به شکست هم شیرینه ...
بدونی که نهایت تلاشت رو کردی و موفق نشدی ...
اگه قرار باشه هر چیزی راحت بدست بیاد که ارزش نداره ...
واسه همون که گرانبها ترین سنگ الماسه !!!
پست هام 15 روز یکبار ارسال میشه ...
نوشته هام خیلی کم میشه ...
فقط تمرکزم رو میزارم روی درس، آینده و هدفم .
نظر دهی هم آزاد میزارم تا نیازی به تایید نباشه ...
+ بیشترین تمرکز باید روی هدف باشه، نه سخت های بین راه ...
موفق میشیم، مطمئنم.
امیدوارم روز های خوب برای هممون برسه ...
دوستون دارم ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: اخرین روز تابستون، تابستون، پاییز، اول مهر، شروع جدید، سختی، آینده،
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
سلام ...
امیدوارم وقتی این نامه را میخوانی بهترین حال زندگیت را داشته باشی
باز دوباره محکوم به نوشتن از تو شدم. شش دست را به حکم های دلت باختم باز هم دل بازی میکنی ؟
مثل شاهی شده ام که قبل از شروع بازی مات چشمانت شده است. مگر میشود فکر کرد، وقتی دل تصمیم بگیرد ؟
فکر نبودنت کابوس تمام خواب هایم شده است. مگر میشود روز باشد و تو نباشی ؟
کاش زمان دست من بود. تا این بی عدالتی ها را پایان دهم ...
دیووانه ایم و به بازی زمان اعتراض نمیکنیم. ما عاشقیم و کلا اعتراض نمیکنیم.
چقدر خوب است که دیوانه تو باشم ...
دنیا، برای عاقلان ...
من این دیووانگی را به 100 دنیا نمیدهم.
هیچوقت درک نکردم مگر میشود تو را دید و سالم ماند ؟
مگر میشود تو باشی و عقل تصمیم بگیرد ؟
از کجا باید شروع کنم ؟
با اولین سلامش ؟
که تمام وجودم را مانند دریا، آرامش خزری میدهد ...
کاش باشی و فقط سلام کنی ...
از کجا شروع کنم ؟
وقتی که اسمم را صدا میکند ...
انقدر بلند میشوم، بیشتر از دماوندت ...
کاش باشی و صدایم کنی ...
از کجا شروع کنم ...
هعی ...
کاش این کاغذ هم میتوانست سنگینی از تو نوشتن را تحمل کند. حال روز قلم را نگوییم بهتر است ...
پیش چشمان تو همه خاکستریم !!!
آروز دارم باشی کنارم ...
حرفی نزنی، چیزی نگویم ...
فقط مات چشمانت شب ها را صبح کنم ...
کاش هیچوقت بودنت تا نداشت ...
دوستت دارم بهترینم ...
یا مهدی ...
25 مرداد سال 95 - مرتضی
هستی، ولی با نیستی ات چه کنم ؟ / تابستانیم، ولی با پاییزت چه کنم ؟
درختم، میترسم از پاییز سرد / با کوچه پرندگانت چه کنم ؟
فرهادم، بین لیلی ها / اگر شیرینم نباشد چه کنم ؟
همیشه، دوستت دارم ... / این را نگوییم، چه کنم ؟
#خودم
طبقه بندی: شعر، گفتگو، اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: دنیای شاد ما، دوستت دارم، بهترینم، نامه، نامه به بهترینم، حال عالی، زندگی شیرین،
این پست حالا بدونه رمز است
سلام مرتضی عزیز ...
سلام مرتضی عزیز ...
این اولین بار است که برای تو نامه مینویسم شاید این کار از نظر دیگران مسخره باشد به همین دلیل نامه را رمز دار کرده ام تا فقط خودت و کسانی که دوست داری توانایی خواندن آن را داشته باشند. ( رمزش رو برات میفرستم )
مرتضی عزیز از حال این روزهای تو کاملا مطلع هستم، میدانم چه چیزی تو را نگران و ناراحت کرده.
میدانم که تو قوی هستی و به این مشکلات میخندی ...
چند روز است که اتفاق های گذشته سنگینیش را بر شانه هایت بیشتر و بیشتر کرده. ناراحتیت را درک میکنم چون من همه چیز را میدانم.
امیدوارم هنوز هم مثل همیشه حالت عالی عالی عالی باشد. میدانم سخت است که همه چیز را از همه دور نگه داری ...
یاد روز هایی افتادم که ساکت بودی و تمام خانه را ساعت ها قدم میزدی و فکر میکردی - هنوز هم همین عادت را داری ؟
برای نداشته هایت ناراحتی را با قلب مهربانت راه نده چون خدا خودش میداند چطور بنده اش را از ناراحتی ها رها کند.
به حرف های دیگران هم توجه ای نکن، هرکس به اندازه خودش میتواند تو را درک کند. انتظار نداشته باش همه مثل خودت فکر کنند. شاید سخت باشد در مقابل حرف هایشان حرف نزنی، ولی تو مثل رود باش و بگذر از این انسان های خام و عجول ...
گفتی شب گذشته را با گریه صبح کردی ؟
چرا گریه ؟ چیزی شده ؟ من بی خبرم ؟
قرار بود همه اتفاق ها را برایم بنویسی ، پس چرا من بی اطلاع هستم !
فکر کنم بتوانم دلیلش را حدس بزنم - انشاالله همه چیز به خوبی تمام میشود. و تو هم خوشحال ...
تشکر میکنم از تو که این وقت را برای من گذاشتی ...
دوستت دارم ای بهترینم ...
خدا نگهدار ...
طبقه بندی: گفتگو، تفاوت، موضوع آزاد،
برچسب ها: نامه، حس خاص، تفاوت، تنهایی، ناراحتی، نامه برای من، نامه من،
نظر یکی از دوستان :
شاید هیچ کس باورش نشه... اما ...
من کسی و ندارم که بخوام بهش توجه کنم ...
پدرو مادر ؟؟؟
دوسشون دارم... ممنونشونم... ولی اونا بهم ثابت نکردن که دوستم دارن یا نه...!
نسبت به بقیه هم که ... اصلا... مغرور نیستم ولی خوب کاری نمیکنن که من دوسشون داشته باشم...
الکی که نیست دوست، داشتن !!!
خیلی تنها بودن و دوست دارم ...
اون قسمتی که فرمودی:"ازوجودشون خوشال نمیشی و همیشه کنارتن"واقعا خوب اومدی...
درد دل همه است ...
من کسی و ندارم که بخوام بهش توجه کنم ...
پدرو مادر ؟؟؟
دوسشون دارم... ممنونشونم... ولی اونا بهم ثابت نکردن که دوستم دارن یا نه...!
نسبت به بقیه هم که ... اصلا... مغرور نیستم ولی خوب کاری نمیکنن که من دوسشون داشته باشم...
الکی که نیست دوست، داشتن !!!
خیلی تنها بودن و دوست دارم ...
اون قسمتی که فرمودی:"ازوجودشون خوشال نمیشی و همیشه کنارتن"واقعا خوب اومدی...
درد دل همه است ...
جواب من :
- ببخشید که یه پست درستش کردم چون میخواستم خیلی بنویسم گفتم یه پست باشه بهتره ...
از اینم میخواستم مطمئن شم که به دستتون میرسه ...
نظرتون رو پاک کردم و ویرایشش کردم که کلا هویتتون مشخض نشه ...
- من نه روانشناسم !!! نه چیزی ازش میدونم.
ولی مطمئنم اونجوری که فکر میکنین نیست ...
- هیچوقت دوست داشتن پدر مادر اثبات نمیخواد.
چند وقت پیش پدرم بهم گفت فلانی رو ببین که چقدر پیشرفت کرده توی زندگیش !!! پسر من !!! هیچی ...
هیچی سخت تر از یه جمله نیست که پدرم منو با یکی مقایسه کنه که اصلا در حد منم نیست ...
و بدتر از اون از من ناامید بشه ... اون روز آرزوی مرگ میکردم ...
خیلی واسم سوال بود که چطور به کسی که دوست داریم اینو میگیم ؟؟؟
هر کس جای من بود با باباش دعوا میگرفت وحشتناک - اون روز سخت ترین اه ... رو کشیدم و هیچوقت یادم نمیره ...
ازش پرسیدم چرا این حرف رو بهم زدی ؟؟؟ گفت میخوام روحیه جوانیت رو تحریک کنم تا پیشرفت کنی !!!
هر کسی یه دیدی داره و یه تصمیمی میگیره ...
اون روز خیلی نارحت شدم. چند روز بعدش پام شکست !!!
مثل پروانه دورم میچرخید !!! خیلی نگرانم بود ... خیلی کمکم میکرد و هر چیزی میخواتسم رو نمیخواستم همیشه جلوم میزاشت ...
هر کسی یه دیدی داره، نمیشه گفت پدر مادر ادمو دوست ندارن !!! هیچ پدر مادری توی دنیا بد بچش رو نمیخواد
یه رفیق دارم سربازیه ؛ هر وقت میاد اول میاد پیشم یعنی بعد 3 ماه که از سربازی میاد اول میاد یه چند روز پیشم میمونه و بعد دو روز میره خونه و بازم میاد پیشم.
یبار تولدش بود اومده بود پیشم و گفتم میخوام با بهترین رفیقم جشن بگیرم ...
واسم صحبت میکرد من تازه فهمیدم که پدر مادرم واقعا فوق العاده هستن !!!
ما قدر چیزایی رو که داریم نمیدونیم. وای به حال روزی که خدایی نکرده از دستشون بدیم !!! حسرتش همیشه تو دلمون میمونه ...
- کاری نمیکنن که دوستشون داشته باشی ؟؟؟
اونا کاری نمیکنن که شما دستشون داشته باشین و شما هم کاری نمیکنین که اونا دوستتون داشته باشین !!!
دوست مثل آینه نیست که هر خوبی رو انجام بدی همونن روبهت برگردونه ...
من مخالفم. دوست داشتن الکیه !!! شما میتونی همه ادم های کره زمین رو دوست داشته باشی ...
شما ممکنه الان یکی رو دوست داشته باشی 8 دقیقه بعد ازش متنفر بشی !!!
عاشقش نیستی که، دوسش داری ...
-منم تنها بودن رو خیلی دوست دارم ... همیشه از جمع ها فراری هستم ولی چند وقتی که تنهام دوست دارم بقیه رو ببینم !!!
به نظر من ادم باید بخشی از زندگیش رو تنها باشه و بقیش رو با دیگروون ...
تنهایی ادمو دیوونه میکنه ... شاید الان بخندین ولی وقتی تنهایی زندگی کنین متوجه میشین ...
- من تحملم زیاده ولی اگه از دست یکی نارحت بشم و بدونم که وجودش واسم بده راحت خطش میزنم !!!
ما مجبور نیستیم کسایی رو که دوست نداریم رو تحمل کنیم !!!
توی یه مجله ای میخوندم که میگفت ادم هایی هستن که میخوان همرو راضی نگه دارن !!! این ادم ها بیمارن ازشون دوری کنید !!!
یکم به خودم نگاه کردم دیدم من نمیتونم از کسی دل بکنم حتی کسی که دشمنم بوده ...
چند وقت پیش یکی از دوست های 7 ساله ام رو فقط بخاطر یه جمله از زندگیم خط زدم !!!
زیادم جملش بد نبود چون قبلش خیلی بدتر میگفت ولی من نارحت نمیشدم.
از خودم پرسیدم چرا من باید تحملش کنم ؟؟؟
اینو نمیگم که برین با همه قطع رابطه کنین ...
فقط اینو میگم که دوستاتون رو خودتون انتخاب میکنین - هر کسی ارزش اینو نداره که دوست شما باشه ...
- در کل اینارو گفتم. که دوباره به دورتون نگاه کنین ...
همه دوستتون دارن ولی به روش خودششون ... من خودم کسایی رو که خیلی دوست دارم میزنم !!!
برخورد فزیکی ابراز علاقه منه !!! قطعا طرف مقابل خوشحال نمیشه ولی جیکار کنم ابراز علاقه هست ...
- زندگی ارزش اینو نداره که بخاطرش خودمون رو عذاب بدیم ...
ممنون که اسمتون رو نگفتین !!! فکر کنم بدونم که ...
دفعه بعدی که اومدین وبم این دیدتون رو عوض کنین ...
لبتون پر از لبخند و شادی ... هیچوقت نارحتیتون رو نبینم.
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ( عج ) ...
طبقه بندی: گفتگو،
برچسب ها: گفتگو با دوستان، نظرات قشنگ، صحبت قشنگ، احساس نویسی، دوست داشتن، پدر مادر، زندگی،