سلام ...
طبقه بندی: گفتگو، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: در دنیا شما ساعت چند است، فیلم، حال خوب، استرس، عشق، لیلا حاتمی، گلی،
امیدوارم که حالتون خوب باشه ...
- انگار دارن تو دلم ظرف میشورن !
همیشه بخوام استرس یا دلهره رو تعریف کنم میگم انگار وایتکس خوردم و دارن تو دلم ظرف میشورن ...
بعدش گشنم میشه ...
دلم خالی میشه خب باید با یه چیزی پر بشه
+ فیلم "در دنیا تو ساعت چند هست ؟" رو ببینید. کلا همه فیلم های لیلا حاتمی رو ببینید قشنگن ...
شخصیتش رو دوست دارم، مثل شهاب حسینی میمونه ...
= حس خوبیه دیدن یه فیلم خوب ...
میتونه حال ادمو خوب کنه ...
قسمتی از فیلم در دنیای تو ساعت چند است ؟:
گلی: فرهاد ...
فرهاد چی شد ؟
فرهاد چی شد ؟
فرهاد ...
فرهاد: صدای خودشه اسم من، گلوی گلی ....
همهی عمر ترسیدم ...
همیشه حواسم پرت بود، ام نه از تو
همیشه حواسم جمع تو بود گلی
اسم تو آرومم میکرد
تو الف بودی، من ی
گیل گل ابتهاج
فرهاد یروان
گلی: اصلا یادم نیست عجیبه!
گلی (خاطرات بچگی): صدات کرده نمیشنوی ؟
فرهاد: سلیقه تورو یادمه ...
هرچی تو دوست داشی رو دوست داشتم
اون روزو یادمه خانوم معلم پرسید هرکی از چی توی زمستون خوشش میاد؟
همایون خله گفت از شیر سرد
لاله گفت از دماغ هویجی ادم برفی ...
آندره گفت از برف
یاسمن گفت از هیچیش (هعی ... )
ناهید گفت از سرما خو ردن
علی گفت از صدای برف
من گفتم از تعطیلی مدرسه بخاطر برف
تو گفتی از بوی پوست پرتقال سوخته وسط روز برفی
میدونستم تو یه چیزی میگی شبیه بقیه نیست
تو فرق داشتی گلی ...
گلی: انیارو برای چی داری میچینی وسط حیاط ؟
فرهاد: تو درسامون بود ابر ها از بخار شدن آب های درست میشن
خب فکر کردم اینجوری آب ها بخار میشن میشن ابر
بعدش برف میاد
بعد مدرسه تعطیل میشه ...
بعد ما میام کوچه شما تا شب برف بازی میکنیم
میدونستم تو بالاخره از پنجره یه نگاهی به کوچه میکنی ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: در دنیا شما ساعت چند است، فیلم، حال خوب، استرس، عشق، لیلا حاتمی، گلی،
شخصیتشعورانسانیت
فاجعه اینجاست خیلیا ندارن، ولی طوری بازی میکنن که ما باورمون میشه !
طبقه بندی: گفتگو، اعتراف، آموزش، تفاوت، یک پله بالاتر، احساس نویسی، تئوری های زندگیم، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: شعور، شخصیت، فهم، انساینت، دنیا،
سلام محکم ترین دلیل برای نفس کشیدنم.
امیدوارم هرجایی که هستی بلند ترین لبخند دنیا مهمون اون صورت ماهت باشه
خیلی حالم عالی، از ته قلب احساس خوشبختی میکنم. یه سرخوشی ناب از وجود نازنین تو که هیچ شرابی توی دنیا نمیتونه به وجودش بیاره ...
وااییی خدا من تورو نداشتم چیکار میکردم
خدایا هزار بار شکر که تورو کنار خودم دارم مهربونم.
میگن خدا به ازای هر چی که میگیره از آدم، یه چیزی بهش میده که اون کمبود هارو پوشش بده ...
من حساب کردم خدا اگه بخواد تورو بهم بده من اگه جونمم بدم بازم بدهکار میشم
شاید همون تئوری قبلیم باشه من انقدر خوشبحالم میشه توی این دنیا، که اون دنیا طبقه هفت جهنمم
خدا بهم میگه بستته بهشتت همون دنیا بود پاشو برو جهنم. منم میگم چشم (حرف حساب جواب نداره)
سالگرد آشنایممون مبارک بهترینم ...
این روزا فقط بهونه هست که بگم چقدر، چقدر عاشقتم ...
بگم ممنونم ...
ممنونم بخاطر بودنت ماه مهربونم
آن چنان مهر توام
در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود،
از دل و از جان نرود... (حافظ)
خیلییی دوست دارم ...
یه دوست دارم بلند به اندازه این دو سال که کنار هم بودن ...
مواظب خودت باش عزیزترینم
یا مهدی ...
طبقه بندی: شعر، گفتگو، اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: سالگرد، عشق، سالگرد عشق، دوست داشتن، حافظ، ۲۰ مهر، مهر،
رو ندارم حتی ازت تشکر کنم. فقط میتونم بگم :
طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، احساس نویسی، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: تولد، 28 شهریور، عاشقتم، تولد من، عشق، زهرا، دوست داشتن،
عاشقتم
تموم زندگیمی زهرا جان ...
یه دنیا ممنونم ازت ... بهترین روز سال رو بهم هدیه دادی، سالی که 365+1 روز بود !
امروز انقدر ذوق زده و خوشحال که نمیتونم چیزی بگم. فقط اینو بدون که هیچکس توی این دنیا جای تورو برام نمیگیره عزیزترینم. خیلی اذیتت کردم توی این یکسال واقعا شرمنده ام بابات روزایی که باعث شدم چشمات خیس بشه ...
یک سال دیگه میخوام از خدا عمر بگیرم تا اشتباهات گذشتمو جبران کنم. میخوام بیشتر عاشقت باشم. درسته مثل تو فوق العاده نیستم ولی تلاش خودمو میکنم
ببخشید که نمیتونم جبران محبت های تورو بکنم ولی با همین دست های خالی میگم نازنینم دوستت دارم.
مراقب الهه خوشبختی من باش ...
دل من پیش کسی نیست، خیالت راحت
منم و یک دل دیوانه ی خاطر خواهت
طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، احساس نویسی، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: تولد، 28 شهریور، عاشقتم، تولد من، عشق، زهرا، دوست داشتن،
سلام ...
امیدوارم که حالتون خوب باشه ...
به نظر من هر آدم ۱۰۰۰ واحد عشق داره که تقسیمش میکنه بین علایقی که داره ...
اگر شما ۵۵۲ واحد عاشق یکی باشین. ( نمیگم کی ) رنگ مورد علاقتون، ماه مورد علاقتون، غذای مورد علاقتون، شهر مورد عقلاقتون و... میشه همونی که عشقتون میگه ...
تا جایی میرسه که میرین آهنگ های معین رو دانلود میکنین و گوش میدین
نکته جالب توجه اینه که به خودتون میگین من چقدر احمق بودم قبلا ازش بدم میومد !
مجبور نیستین این آهنگ رو گوشی بدین ! ۵۵۲ واحد عشق تغییرتون میده ...
دیگه کتلت روی سفره اون کتلتی که قبلا بود نیست. فکر کردن به این که عشقتون دوسش داره خود به خود اون غذا رو به لیست غذا های مورد علاقتون تبدیل میکنه ...
آره شهریور امسال با شهریور هایی که قند تو دلم آب میکرد فرق میکنه ...
۲۰ روز گذشت بدونه این که ذره ای بهش اهمیت بدم ولی اگه ازم بپرسن تا ماه مورد علاقتون چقدر مونده بهشون میگم 8 ماه 12 روز دیگه !
آره شهریور جون دیگه برام مهم نیستی پس الکی انقدر تو گوشم نخون چند روز دیگه تولدمه ...
حتی تولدمم برام مهم نیست ...
از وقتی که این پست رو نوشتم علاقم بهش ۵۵۳ واحد شد.
کسایی که بیشتر از ۵۰۰ واحد دوست دارین میشن عزیز ترین فرد توی زندگیتون ...
الان دارم به این فکر میکنم وقتی میگم به جون عزیز ترینم یعنی به جون ...
دلم براش تنگ شده خیلی
یک سال ندیدمش شما بهش میگین ۲۴ ساعت
دعا کنین الان پیام بده ...
+ عاشقتم فوق العاده ترین مخلوق خداوند
مواظب ۱۰۰۰ واحد عشقتون باشین که خرج آدم های نامرد نکنین ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، احساس نویسی، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: ۱۰۰۰ واحد عشق، عشق، دوست داشتن، ۱۰۰۰ واحد، عاشقتم، متن عاشقانه، دلنوشته،
مثلن باشی کله سحر بیدارم کنی ببریم کله پزی...
مثلن باشی صبح پنجشنبه جمعه ام نذاری بخوابم بگی پاشو بریم قدم بزنیم، خرید کنیم
مثلن باشی بعد هی بدون اینکه به من بگی مهمون دعوت کنی و من هی نتونم به کتابای نخونده و قصه های ننوشته م برسم
مثلن باشی ساعت سه نصفه شب بیدارم کنی بگی نگا داره بارون میاد پاشو بزنیم بیرون حیفه بخوابیم
مثلن باشی وسط خوابم، وسط کارام، وسط کتاب خوندنم بیای بی هوا بغلم کنی و بگی دلم تنگ شده بود!
مثلن باشی نذاری بخوابم
باشی نذاری با خودم تنها بشم
باشی نذاری کتاب بخونم و بنویسم
باشی نذاری با شمع و موسیقی ضیافت گریه بگیرم
به خدا می ارزه ...
اصن همه اینا الان برا نبودنته
اصن تو باشی کی دلش میاد بخوابه یا بره تو خودش یا وقتشو با کتاب پر کنه؟
اصن تو باشی مگه یه لحظه جم میخورم من از بغلت؟
باش تو فقط که بودنت به خواب شیرین صبحمم می ارزه!
#مانگ_میرزایی
فرستنده : بهترین و فوق العاده ترین آدم دنیا ...
زمان : 16 دی
طبقه بندی: تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: مثلن باشی، مثلا باشی، قشنگی زندگی، عشق، دوست داشتن، نبودنت، باشی ...،
سلام ...
طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، تئوری های زندگیم، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: شازده کوچولو، معرفی فیلم، The Little Prince، سبک زندگی، قشنگی دنیا، معرفی انمیشن،
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
(سعی میکنم با ادبیات کارتون شازده کوچولو حرف بزنم)
من امشب کارتون شازده کوچولو رو دیدم.
شاید واسه یه پسر 21 ساله یکم مسخره باشه که بشینه و کارتون ببینه !!! (مخصوصا توی دوران کنکور )
من از بچگی کارتون رو دوست داشتم و حتی یادم میاد که یه دختر عمه داشتم داشت کارتون سیندرالا 4 رو نگاه میکرد. و خارج از جمع آدم بزرگ ها منم نشسته بودم و باهاش درمورد کارتون حرف میزدم. نمیدونم چقدر توی دنیا کوچیکشون هستین و بهشون اهمیت میدن ...
اون لحظه ای که با یه حس خاص تعریفش میکنن خیلی حس قشنگ و جالبیه انگار سیندرلا خواهر بزرگترشونه ...
کاملا موضوع سیندرلا رو درک کردم که توی چه وضعیتی بود بیچاره ...
دلم براش میسوزه ... خیلی سختی کشیده تفلکی ...
2 روز بعد دقیقا همین کارتون رو خونه مادر بزرگم با دختر خالم داشتمم میدیدم همه فامیل جمع بودن اسمش مریم بود. تقریا 4 سال داشت پسر خالم پرسید مرتضی چیو داری نگاه میکنی ...
منم خیلی جدی جواب دادم سیندرلا 4 !!!
بعدش گفتم دو روز پیش دیدمش ...
بعدش همه بهم یه نگاهی کردن و گفتن مرتضی !!! مریم اینو تازه گرفته تو چجوری زودتر از اون دیدی !!!
دیگه دیگه ...
نمیدونم کارتون دیدن مگه بده ؟
یعنی تو که کارتون میبینی باید با هندزفری گوش بدی و کسی نبینه !!!
همه دوست دارن ببینن ولی میخوان بگن که بزرگ شدن و نمیبینن مسخره هست !!! واقعا مسخره هست ...
به نظر من کارتون هایی هستن که میتونن به اندازه یه کتاب روانشناسی مفید باشن ...
دنیای قشنگیه کارتون !!! حتی بدترین شخصیتش نمیمیره !!!
هممون میدونیم دنیا بچه ها قشنگه ولی هیچوقت خودمون رو همراه باهاشون نمیکنیم.
ما جداییم از اونا و فقط دلمون براشون میسوزه و از روی ترحم تایید و درکشون میکنیم !!!
کارتون هایی هستن که هر کسی به نظرم باید ببینه مثل :
Frozen 2013 ( السا و آنا ) نمره ( 7.6/10 )
Inside Out 2015 نمره ( 8.2/10 )
Kung Fu Panda 2008 نمره ( 7.6/10 )
و ...
میریم سر بحث شیرین شازده کوچولو :
آهنگ سازشم هانس زیمر هست که فوق العاده هست. ( پاندای کنگفوکار، اینتراستاله، اینسپشن، گلادیاتور و ... )
هیچی درمورد این کارتون نمیگم که برین ببینین و مزش نره ...
یعنی عالیه ...
دلم نیومد ببینمش و ساکت بمونم ...
حتما ببینیدش، چون خیلی قشنگه ...
توضیحات :
اسم : The Little Prince
زمان اکران : ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۵ م
کارگردان: مارک آزبرن
مدت زمان فیلم: ۱ ساعت ۵۰ دقیقه
آهنگساز: هانس زیمر، ریچارد هاروی
جوایز: جایزهٔ سزار برای بهترین انیمیشن بلند
نمره : 7/8 از 10
نمره من : 100%
قشنگترین جمله این انیمیشن به نظرم این بود :
آدم همیشه تنها میمونه اگه اجازه نده کسی اهلیش کنه ...
زندگیتون پر از احساس قشنگی ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، تئوری های زندگیم، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: شازده کوچولو، معرفی فیلم، The Little Prince، سبک زندگی، قشنگی دنیا، معرفی انمیشن،
عزیزم | محبوبم | نفسم |
مهربونم | دنیام | زندگیم |
رویام | ترسم | بهترینم |
هستیم | امیدم | غرورم |
شانسم | شهرتم | لبخندم |
هنرمندم | آرامشم | شیرینم |
زیباترینم | باهوش ترینم | فوق العاده ترینم |
جونم | دیونتم | عشقم |
فداتم | قربونت برم | الاهی بمیرم |
دلیل زندگیم | دوست دارم | و غیره ام |
هیچ حرفی شیرین تر از میم آخر کلماتت نیست.
همیشه دوست دارم. ممنونم که هستی
طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: Z، عزیز، دل، من، همیشه، دوست، دارم،
سلام ...
امیدوارم که حالتون به خوبی من باشه !!!
فرض کنید هر روز وقتی از خواب بلند میشین یکی براتون یه کادو گرون قیمت میخره به طوری که شما حتی نمیتونین 1 بار این هدیه رو جبران کنید.
شما هر روز از خواب بلند میشین و دوباره هدیه ای که همیشه دوست دارین روی میزتون هست !!!
تنها کلمه ای که میتونین به شخص مقابل بگید چیه ؟
جوابگو محبت های بی شمارش میشه ؟
فرض کنین یک سال و 46 روز این کادو روی میزتون باشه و شما هنوز چیزی واسه تشکر کردن نداشته باشین ...
تواناییتون اونقدری نباشه که ازش تشکر کنین ...
چیکار میکنین ؟
حال روز این روز های من هم همین شکل رو داره ...
بودن فوق العاده ترین آدم دنیا کنارم ...
بزرگترین هدیه دنیاست وقتی کسی رو که با تمام وجود دوست داری کنارت هست. خوشبخت ترین آدم دنیا میشی وقتی میبینی که اونم نسبت بهت بی تفاوت نیست ...
ببخشید که نتونستم حداقل یکی از 1000 محبتت رو جبران کنم ...
باور کن سخته ...
حسی که دارم رو نمیتونم واقعا بنویسم ...
نمیتونم واقعا از تو بنویسم ...
از تو نوشتن خب خیلی سخته !!!
هیچکس توی دنیا نمیتونه منو درک کنه چون هیچکس کسی شبیه به تو نداره ...
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه
خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
دنیای قشنگ و فوق العاده مرتضی !!!
ممنونم بخاطر بودنت که هر روزم رو قشنگتر میکنی ...
بعضی وقتا به خودم حسودیم میشه ...
جدی تا حالا شده به خودتون حسودی کنین ؟؟؟
حس که الان دارم ...
+ ببخشید ...
همیشه میخوام از تو بنویسم این کارمو سخت میکنه و نمیتونم درست بنویسم و تمرکز کنم ...
شرمنده که متنی در حد اندازه ات نیست ...
مشکل از من نیست ...
کل ادبیات باید عوض بشه - با چوب دستی نمیشه رفت به جنگ بمب هسته ای
+ دوست دارم به اندازه تمام دنیا ...
خیلی ممنونم که هستی ...
کاش روزی بشه که بتونم 1 از هزار لطفت رو جبران کنم ...
مواظب خودتون باشین ...
قشنگی دنیاتون مثل من ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: شعر، گفتگو، اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: زندگیم، دنیام، نفسم، عشقم، بهترینم، محبوبم، آرامشم،
سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...
نمیدونم چیکار میکنه با ادم انقدر حال ادم خوب میشه !!!
مگه میشه
خیلی خوبه یکی رو به اندازه جونت دوست داشته باشی ...
حس جالبی دارم مثل سرباز هایی که با شمشیر رو در رو با دشمن جنگ میکردن و ترس توی وجودشون نبود !!!
فقط به حرفی که رهبرشون زده اعتقاد داشتن و به هیچ چیز فکر نمیکردن ...
این سرباز ها مرگ همراه با پیروزی بیشتر خوشحالشون میکرد تا زنده بودن همراه با شکست ...
حسی که الان دارم شبیه به اون سربازیه که هر کاری میکنه که به چیزی که میخواد برسه ...
فقط خودم ، شمشیرم و یه ارتش که جلوی روم هست !!! ( من سپر ندارم )
واسه شکست دادن مرتضی به یه چیز بیشتر از چیزی که هست، احتیاج هست !!! (عجب جمله ای)
میخواستم بگم من واسه هر چیزی که گفتم و حرفش رو زدم آماده هستم
نه جا میزنم !!!
نه شک دارم !!!
نه میترسم !!!
چون من مرتضی هستم
و هدف دارم !!!
یبار باید بیشنیم و به کسایی که بهمون میگن نمیتونی یا افتضاحی بگیم ؛
برو گمشو ...
12 تا دلیل بهت میدم که از حرفت برگردی عزیزم !!!
چی پیش خودشون فکر میکنن ؟
یادت باشه با خوشبخت ترین و فوق العاده ترین ادم دنیا درست حرف بزنی
ساکت دارم حرف میزنم
+ واقعا پیش خودشون چی فکر کردن ؟
به نظرت خوب میشن ؟
امیدی بهشون هست ؟
البته تقصیری هم ندارن ...
دیونه ها نمیدونن تو کنارم هستی
ههه ...
واسه متوقف کردن من به چیزی خیلی بیشتر از اون چیزی که توی سر هر آدمی وجود داره، احتیاج هست
بازم میگم من مرتضی هستم !!!
نقشه مشکل نداره عزیزم ...
پس چشماتون رو ببندید و مسیرتون رو عوض کنین ...
اره ...
دوستون دارم ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: گفتگو، اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: اعتماد به نفس، دوست داشتن، سرباز، جنگیدن، زندگی، باور، هدف،
صبح داشتم یه خواب خوب میدیدم که یه چیزی روی کمرم منو اذیت میکرد مثل این بود که پتو زیر کمرم گیر کرده ولی هر چقدر تلاش میکردم نمیتونستم این پتو رو کنار بزنم و مجبور شدم با صورت بخوابم ...
صبح که از خواب بلند شدم رفتم تا صورتمو بشورم. متوجه یه چیز عجیبی پشتم سرم شدم !!!
دوتا بال که طول هرکدومش به 2 متر میرسید و وقتی که راه میرفتم روی زمین کشیده میشد، خدایا این چیه !!!
چقدر قشنگ و فوق العاده هست ... سعی کردم تا یه حرکتی مثل پرنده ها بهش بدم که با یه حرکت سریع تمام برگه های روی میزم پخش شد ...
وای ...
از خوشحالی گریم گرفته بود که خدا چرا انقدر منو دوست داره، چون به هر کسی دوتا بال نمیده که پرواز کنه ...
بال های من شبیه بال های عقاب طلایی بود. خیلی قشنگ و زیبا تر ...
گفتم که باید چیکار کنم ؟
غذا چی باید بخورم ؟
میخواستم برم پیش دکتر، خندم گرفته بود. برم بپرسم اقای دکتر فرشته ها چی میخورن ؟
از دوستام کمک گرفتم و هر کسی یه چیزی میگفت و کمکم کردن تا یه لباس درست کنم واسه بال هام ...
واسم خرید میکردن و بهم رسیدگی میکردن ...
دستشون درد نکنه واقعا دوست های فوق العاده ای بودن ...
یه روز سعی کردم برم بیرون و پرواز کنم. تا اون موقع کسی منو ندیده بود ولی موقعی که رفتم و پرواز کردم یکی ازم فیلم گرفت ...
فیلم خیلی سریع توی اینترنت پخش شد و من تبدیل شدم به یه فوق ستاره ...
پسری با بال های دو متری که میتونست پرواز کنه !!!
همه دوست داشتن مثل من باشن و منو خوشبخت ترین آدم دنیا میدونستن طوری شده بود که حتی از دور ترین نقاط میومدن تا باهام عکس بگیرن ...
خیلی حس خوبی بود که بچه های کوچیک رو بغل میکردم و میبردمشون تا آسمون ...
(...)
صبح که از خواب بلند شدم رفتم تا صورتمو بشورم. متوجه یه چیز عجیبی پشتم سرم شدم !!!
دوتا بال که طول هرکدومش به 2 متر میرسید و وقتی که راه میرفتم روی زمین کشیده میشد، خدایا این چیه !!!
چقدر قشنگ و فوق العاده هست ... سعی کردم تا یه حرکتی مثل پرنده ها بهش بدم که با یه حرکت سریع تمام برگه های روی میزم پخش شد ...
وای ...
از خوشحالی گریم گرفته بود که خدا چرا انقدر منو دوست داره، چون به هر کسی دوتا بال نمیده که پرواز کنه ...
بال های من شبیه بال های عقاب طلایی بود. خیلی قشنگ و زیبا تر ...
گفتم که باید چیکار کنم ؟
غذا چی باید بخورم ؟
میخواستم برم پیش دکتر، خندم گرفته بود. برم بپرسم اقای دکتر فرشته ها چی میخورن ؟
از دوستام کمک گرفتم و هر کسی یه چیزی میگفت و کمکم کردن تا یه لباس درست کنم واسه بال هام ...
واسم خرید میکردن و بهم رسیدگی میکردن ...
دستشون درد نکنه واقعا دوست های فوق العاده ای بودن ...
یه روز سعی کردم برم بیرون و پرواز کنم. تا اون موقع کسی منو ندیده بود ولی موقعی که رفتم و پرواز کردم یکی ازم فیلم گرفت ...
فیلم خیلی سریع توی اینترنت پخش شد و من تبدیل شدم به یه فوق ستاره ...
پسری با بال های دو متری که میتونست پرواز کنه !!!
همه دوست داشتن مثل من باشن و منو خوشبخت ترین آدم دنیا میدونستن طوری شده بود که حتی از دور ترین نقاط میومدن تا باهام عکس بگیرن ...
خیلی حس خوبی بود که بچه های کوچیک رو بغل میکردم و میبردمشون تا آسمون ...
(...)
ادامه مطلب کلیک کنید ...
طبقه بندی: اعتراف، داستان نویسی، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: بال های قدرتمند، پسر پرنده، خوشبختی، خوشبخت ترین ادم دنیا، خوشبخت، بال های من، پرواز،
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.