چگونه به آرامش نزدیکتر شویم ( قسمت دوم - ارزیابی صحت ادراکات )
ارزیابی صحت ادراکات ( یادداشت دوم )
پس از آگاهی نسبت به نقش < تفسیر و ادراک واقعیت ها > بیائید ببینیم چگونه می توانیم تفسیرهای آرامبخش داشته باشیم.
1 – در صدد پاسخگویی به همه محرکات بیرونی نباشیم.
سیستم رتیکولر سلسله اعصاب مرکزی این وظیفه عمده را نسبت به محرکات کم
اهمیت مثل سر و صدا ، رنگها ، بوها و دیگر حسها به عهده دارد. یعنی ما بطور
گزینشی به بعضی محرکات جواب می دهیم ( در غیر این صورت دچار آشفتگی های
روانی مثل اسکیزوفرنیا ) می شویم .
اما نسبت به محرکات مهم باید آگاهانه خودمان تصمیم بگیریم. هر حرکتی را از
دیگران مهم نشماریم و درصدد پاسخگویی به هر سخنی نباشیم. خلاصه اینکه :
حداقل انرژی را جهت واکنش به دیگران خرج کنیم و حداکثر انرژی خود را جهت
فعالیتهای اصولی خود ذخیره کنیم.
2 – ریشه تفسیر ها و تعبیر های خود را بیابیم.
اگر پیوسته رفتار های دیگران را به ضرر خود تفسیر می کنید مطمئن شوید
زیرساخت های شخصیت شما بوی پارانویا ( بد بینی ) می دهد. که نیاز است ابتدا
به کمک یک روان درمانگر به بررسی و اصلاح ساختار شخصیت خود بپردازید.
اگر دائما رفتار های دیگران را جذاب تر و سخنان همه را پرمحتوا تر در نظر
می گیرید ، اگر در تفسیر خودتان مدام از لفظ < نمی توانم > استفاده
می کنید . باید به کمک یک مشاور روی Complex Inferiority ( عقده حقارت )
خودتان کار کنید.
همچنین اگر نظر دیگران خیلی برایتان مهم باشد به حدی که مرتب خودتان را
فقط در آینه نظرات آنها ببینید باز ممکن است از عقده حقارت رنج ببرید چرا
که خود را فی نقسه دارای ارزش نمی دانید بلکه تصویر ذهنی دیگران است که به
شما هویت می بخشد.
فراموش نکنید که موارد مذکور فقط یکی از احتمالات است . همانطوری که آدلر (
مبتکر روانشناس فردی ) ریشه عقده حقارت را نیز به need to security ( نیاز
به امنیت ) نسبت می دهد.( که توضیح آن در این مقال نمی گنجد)
بطور کلی تفسیرهای غیر منعطف و متعصبانه که مرتب تکرار می شوند جای بررسی دارد.
3 - سهم هیجانات خود را از واقعیات جدا کنیم
هموار در مورد اصل واقعیات تدبر کنیم واگر نمی توانیم هیجانات و تفسیرات
خود را به صفر برسانیم ، حداقل بدانیم چه مقدار آن واقعیت بوده است و چه
مقدار برداشت های ذهنی ، عاطفی و عقلانی ما بوده است. به این ترتیب بارهای
هیجانی ناشی از رویداها را تحت کنترل خواهیم گرفت.
4 – همه تفسیرها صحیح و درست لزوما مفید نیستند.
گاهی در شرایطی که واقعیت ها حقیقتا درد زا هستند و هر گونه تفسیری از
آنها رنج آور هستند می بایست تفسیرهای خود را به نحو مطلوبی تحریف کنیم تا
در گذر از این مسیر کمتر دچار فشارو استرس شویم . در نظر بگیرید واقعا معلم
سخت گیر و بد اخلاقی دارید و در دادن نمره هم بسیار خسیس است . دانستن این
مسئله و تفسیر درست آن هیچ کمکی به شما نمی کند ، شاید شما را نیز نسبت به
آن درس دلزده و خسته کند. حالا بیائید تفسیر خود را تحریف کنید مثلا به
این صورت : < این معلم می خواهد با این شیوه ما را مقید به درس خواندن
کند و عادت های صحیح را در ما شکل دهد و در نهایت مجبور خواهیم شد که در
درس او ممتاز شویم تا آسوده گردیم. > ، بدین ترتیب برنامه ای مبتی بر
این تفسیر خواهید ریخت که به پیشرفت تحصیلی شما کمک خواهد کرد. ( نکته مهم :
این بدان معنا نسیت که از واقعیت دور شویم ، بلکه با توجه به بند 3 ، پس
از جدا کردن تفسیر هایمان از واقعیتهای که بدانها وقوف داریم ، بیشتر
تفسیرهایمان را دنبال می کنیم.)