!!!چی بودیم... چی شدیم

...Follow your dreams...

توی یکی از پست های قدیمی که دقیقا نمیدونم کدومشه گفته بودم که عاشقه پرورش گل و گیاهم! اما مامانم اجازه نمیداد توی خونه اینکارو بکنم (لعنت به آپارتمان) مدتها بود که از من اصرار بود و از اون انکار! تا اینکه دیروز بالاخره تونستم استارت مزرعه دار شدنم رو بزنم!!

بله، این اصطلاح مزرعه رو اولین بار م. پ. ن بکار برد، من به کشاورزی علاقه داشتم و اون جلوتر از من اینکارو کرد و برا اینکه حس حسادت منو تحریک کنه از کلمۀ "مزرعه" استفاده کرد، و امروز  منم با افتخار اعلام میکنم که مزرعه دار شدم!!

برای کشت اول اومدم فلفل دلمه ای کاشتم (آخه عااااشق فلفل دلمه ای ام!)، اما امروز از سرکار که رفتم اینترنت و داشتم اصولشو میخوندم دیدم اشتباهاتم زیاده و کاشت فلفل دلمه ای به این آسونیام نیست! خلاصه بهش تا آخر مرداد یا شایدم شهریور مهلت دادم، اگه ببینم خبری از جونه نباشه کلا نابودش میکنم جاش لوبیا میکارم! همین امروز و فردام میرم یه گلدون بزرگ بخرم و توش گوجه بکارم! اینقده خوشحالم که مامان بهم اجازۀ اینکارو داده!

گیاهای مزرعه م هر وقت جونه بزنن و رشد کنن لحظه به لحظه عکساشو خواهم گرفت و براتون پست خواهم کرد! به امید اون روز...

برم به مزرعه م آب بدم...




طبقه بندی: حرف های قدیمی، حرف های جدید، توضیحات، اتفاقات، خاطرات، 
[ یکشنبه 10 مرداد 1395 ] [ 08:29 ب.ظ ] [ زهرا بانو ] چیزی میگی بگو؟!



      قالب ساز آنلاین