!!!چی بودیم... چی شدیم

...Follow your dreams...

به مناسب تولد یک سالگیه وبلاگم...  نه چرا دروغ بگم... راستش مینیسک پای راست مامانم پاره شده، تا وقتی عمل بشه فعلا پاشو بستن و نمیتونه پاشه کار کنه،(درد و بلاش تو سرم) دکتر گفته باید غذاهایی رو بخوره که طبع گرم دارن! آبجی تقریبا هر روز اینجاس چون من میرم سرکار، اما امروز من بودم و مامان!! این رگ غیرت که دقیقا نمیدونم کدوم رگ میشه زد بیرون که زهرا بیا برا مامانت خاگینه درست کن که خیلی براش خوبه!!

من: خاگینه؟!!!

بله!! زهرایی که تا به این سن حتی یه خاگینۀ ساده هم درست نکرده و فقط خورده تصمیم میگیره که یه خاگینۀ مغزدار به صورت رولت درست کنه!! آخه راستش نمیدونم میدونین یا نه ولی من پارسال کلاس آشپزی میرفتم (تف به ریا)! نه که علاقه داشته باشم، اصلا... به اصرار یکی از همکارام که تازه نامزد کرده بود و مجبور بود آشپزی یاد بگیره اینکارو کردم ( این جمله نشان دهندۀ ایثار و فداکاری و جانبازی های منه!) خلاصه از اون زمان حتی سعی نکردم یبار تست کنم ببینم چیزی یاد گرفتم یا نه... و امروز دست به قابلمه شدم!!


http://s7.picofile.com/file/8266815792/%D8%AE%D8%A7%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87.png

بله همونطور که توی عکس دیدین خودش از ظاهرش خوشمزه تره!! راستش قرار بود یکدست بشه ولی شکست و منم برای حفظ آبرو از وسط نصفش کردم! البته باید به اندازه های کوچیک میبردیم تا خوشگلتر بشه اما خب عجله داشتم برای عکاسی و یادم رفت! خداییش من اراده بکنم کوه رو هم میتونم جا به جا کنم اما چیکار کنم که در 99% اوقات حسش نیست!! خدایا خودت برام یکم از اون حس های خوب بفرس!!

خانومای خوش ذوق (مثه من!) اگه علاقه داشته باشن میتونم دستورشو توی ادامۀ مطلب براشون بذارم، کافیه لب تر کنن!




طبقه بندی: حرف های قدیمی، حرف های جدید، توضیحات، اتفاقات، خاطرات، 
[ جمعه 19 شهریور 1395 ] [ 06:50 ب.ظ ] [ زهرا بانو ] چیزی میگی بگو؟!



      قالب ساز آنلاین