!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
عزاداری
هاتون قبول باشه، حالا بماند که هیچکدمتون برا من نذری نیاوردین!!
آقا
منو مامان و آبجی و کلا اهل بیتِ بنده هرچی به ماه نگاه کردیم هیچی ندیدیم، یعنی
دیدیم ولی همون لکه های همیشگیِ ماه بود و هیچ چیزه غیر طبیعی توش نبود!
بعد
نشستیم با خودمون تحلیل کردیم که آقا اگه قراره خدا معجزه کنه چرا پنهان کاری
میکنه که یه عده ببینن، یه عده هرچقد زور میزنن نمیبینن؟! واسه معجزه، خدا همچین
کن فیکون میکنه که دیگه جای هیچ شک و شبه ای نمیمونه ، که مثلا اونا حسین ببینن ما
حسن ببینیم بقیه هم به ریش ما بخندن! واقعا من نمیدونم هدف مردم از این کارا و
شایعه پراکنی ها چیه اما قطعا هدفه سازنده های این شایعه این بوده که توجه مردم رو از
عزاداری به سمت ماه و خرافات جلب کنن که شام غریبان یادمون بره! +
صبح داشتم کم کم آماده میشدم برم سرکار، به یکی از همکارام اس دادم که فلانی بین
التعطیلین نیست؟!
دیروز که عاشورا
بود و شبش هم شام غریبان، حس و حال نوحه گوش دادنم نداشتم، (البته لازم به
ذکره این دو سه روز کلا حسه هیچی رو نداشتم) رفتم یه سر تلگرام توی یه گروهی با این پیام ها مواجه شدم:
من که توی
گروه نوشتم من چیزی ندیدم اسمم شد کافر، ملحد، از دین برگشته!!
یعنی من اگه
کورکورانه تقلید میکردم و میگفتم دیدم، میشدم حسینی!! خلاصه ما بازم به خودمون
تلقین کردیم و بسیج شدیم که این "یا حسین" رو روی ماه ببینیم!! اما
هرچقد هم این تلقین قوی تر میشد فقط میشد از توش "یا حسن" درآورد!! یعنی
زور زدیم که حسین ببینیم حسن میدیدیم (چه ربطی داشت ا... اعلم!) قسمت جالبش اینجاس
که میلاد هم از پادگان زنگ زد و گفت کادری هاشونم دیدن و اطلاع رسانی شده!!
ما
دیگه داشتیم مطمئن میشدیم که ما از دین برگشته ایم که یاد این داستان از پیامبر
افتادیم:
گفت نه بابا پاشو بیا!! منم همچنان حس و حال نداشتم
و تقریبا
کامل آماده شده بودم که دیدم صاحب کارمون زنگ زد گفت امروز رو بمون خونه و نیا چون
هیشکی نیست و مام اینجا گرفتیم خوابیدیم!! خداییش میرفتم سرکار برام اینقد زور
نداشت که بخوام لباسامو عوض کنم... با همون لباسا رفتم خوابیدم...
چسبید البته!!
طبقه بندی: خاطرات، اتفاقات، توضیحات، حرف های جدید، حرف های قدیمی،
قالب ساز آنلاین |