!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
امروز
هوای تبریز (تاکید دارم رو تبریز که دلشون بسوزه اونایی که تبریزی هستن و اینجا نیستن!
به
جان خودم این هفت عدد پفک کاملا اتفاقی بود و خودمم الان دیدم!! چقد عدد 7 رو دوست
دارم... همینجوری
دارم فیلم دانلود میکنم اما باور کنین اصلا حسش نیست نگاه کنم، کی میخوام بشینم
تماشاشون کنم خدا میدونه، فعلا به قول دکتر سیب قضیۀ
النازم حل شد که چرا تلگرام نمیاد!! گفتم شاید نگرانش باشین...) ابری بود گفتم شاید شاهد اولین بارون پاییزی باشم اما هوا فقط گرفت و نبارید
که نبارید!
بعد از سه چهار روز تعطیلی سرکار رفتن هم عالمی داره ها!! مخصوصا که
هنوز خیلی سرمون شلوغ نشده و میتونیم با بچه ها از هر دری حرف بزنیم، بعد تو همین
اثناء هوس کنیم چیزی بخریم، بخوریم و با این پفک قلبی ها روبه رو شیم و کلی
باهاشون عکس بگیریم!! به لطف میلاد (اون زمان که هنوز خدمت نرفته بود) تقریبا همه
مدل پفک رو دیدم و خوردم اما خداییش این مدلیش رو ندیده بودم!! واسه امروز سوژۀ
خوبی بود...
باید رو بُعد درس خوندن تمرکز کنم
تا بعد ببینم خدا چی میخواد!
هیچی دیگه خانوم
اونجا سوتی داده و تا یه مدت نباید آفتابی شه اما کماکان توی دایرکت اینستا به
فعالیتش ادامه میده!
طبقه بندی: خاطرات، اتفاقات، توضیحات، حرف های جدید، حرف های قدیمی،
قالب ساز آنلاین |