!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
به روز شد!! توی پست شماره ی بیست و یك راجع
به یكی از عادت های خوبم براتون نوشته بودم، راهنمایی میكنم: عیدی گرفتن از سادات
در عید غدیر! و گفته بودم یه سیدی داریم تو
دانشگاه كه هر سال عیدی منو با واسطه و به هر نحوی شده به دستم میرسونه (خدا خیرش
بده) امسال اما عجیب تر بود! و از همه
عجیب تر دیشب بود كه با میلاد هماهنگ كرد و اومد هیئت شاه حسین گویان محله ی ما! چیزی
كه من فك میكردم در حد یه تعارف معمولیه اما این عیدی دادن گویا اینقدر برا خودش
هم مهم هست كه یه شب از محرم رو رسما اختصاص داده بود به من و محله ی ما كه تا آخر
هیئت هم مهمون هیئت ما بود و آخر وقت رفت خونشون! اتفاقا دیروز كه خواهرمو دیده
بودم گفتم آقا سید احتمالا امشب بیاد، اون موقع فقط در حد یه احتمال بود و حتی
تصورشم نمیكردم اون همه راه رو بكوبه بیاد، اما در كمال ناباوری این اتفاق افتاد و
عیدی من و میلاد و خواهرم رو بهم تحویل داد! خواهرم همیشه میگفت معرفت كل پسرای
دانشگاه یه طرف، معرفت این سید یه طرف!! خیلی هم دلش میخواست ایشونو ببینه اما خب
قسمت نبود... الان كه سركارم، برم خونه و وقت
كنم عكسشو آپلود میكنم رو همین پست كه ببینین پاكتی كه پولو توش گذاشته چه
خوشگله!! خلاصه من از همینجا برای چندمین
بار ازشون تشكر میكنم، واقعا قدم رنجه فرمودن و تشریف آوردن... البته خیلی هم
خوشحال شدم! +لازم به ذكره كه همین سید ما با
یكی از پسرای همسایمون به اسم امید هم همكلاسه، و از اولشم قرار بود با اون هماهنگ
كنه بیاد، اما این امید خان گویا یكم پشت گوش میندازه و جدی نمیگیره و كل دیشب رو
سید با داداش من سپری میكنه! اجرش با امام حسین (ع)... اینم عکسی که قولشو دادم: حالا پاکت های سال های قبل رو ندیدین! سیدمون خیلی خوش سلیقه س!! دو نقطه دی
طبقه بندی: اتفاقات، خاطرات،
قالب ساز آنلاین |