!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
جمعه ی هفته پیش رفته بودیم بیرون! بیرونه بیرونم كه نمیشه گفت... به نوعی پارك جلوی خونمون!
همینجوری مشغول تناول بودیم كه یهو یه موجود بیگانه از دور مشاهده شد!! منم كه عاشقه عوض كردن جو (جو=فضا) یهو گفتم ای واااااااااااااااااااااااااای گربه كوشمولو!! من اینو گفتم؟؟! گربه شنید و به سمتمون خرامون شد!!
+درسته گربه دوست دارم اما نه دیگه اینقد نزدیك!! تقریبا از فاصله ی دو سه كیلومتری!!
جونم براتون بگه كه بله دیگه از رو هم نرفت و تا ما اونجا بودیم اونم اونجا بود!!
++ فاصله ی تخمینی من تا گربه = كمتر از یك متر!!
چشم های نافذ كه میگن همینه ها!!!
اینم عكس همون موجود بیگانه از نمایی دیگر...
طبقه بندی: اتفاقات، خاطرات،
قالب ساز آنلاین |