!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
همیشه عددها رو دوس داشتم، شایدم
بخاطر اینه که علاقۀ خاصی به ریاضیات داشتم و تنها درسایی بودن که هیچوقت منو خسته
نمیکردن حتی اگه نمیفهمیدم! معمولا از هر کی میپرسم چه عددی رو دوس داری، عدد مورد
علاقه شون تعداد اعضای خونوادشونه، اما با اینکه ما 6 نفر بودیم و الان 8.5 نفر
هستیم هفتم، هفدهم و بیست و هفتم هر
ماه رو خیلی دوس دارم، ماه هفت رو هم همینطور! دیشب توی تلگرام یکی از دوستام
گفت 6 دی ماه!! 6 دی ماه رو شاید بشه گفت یکی از بهترین یا بدترین روزای عمرم
بود... هر سال اون موقع تا دو ماه عزا میگرفتم، اما امسال حتی متوجه نشدم که 6 دی
کی گذشت... عدد 6 رو دوس ندارم... فردا 17 دی ماهه، هم سالگرد فوت
مادربزرگمه هم تولد میلاده، هر سال این موقعه مامانم یه مهمونی بزرگ میگیره اما
امسال بخاطر اینکه هفتۀ پیش خالم مهمونی داد و تازه همۀ فامیل همدیگه رو دیدم موکول
شده به بعد از تموم شدنه آموزشیه میلاد... تازه احتمال اینکه فردا میلاد بتونه
بیاد یا نه هم کمه! + من که خدا خدا میکنم میلاد
فردا نیاد،
اما من عاشق عدد 7 هستم! یه جورایی به نظرم عدد خاصیه، هیچ ربطی هم به چیزای
فلسفی که راجع به این عدد میگن نداره، کلا اعدادی که 7 توشون باشه برام یه جورایی
شانس میاره، 17، 27، 37، 47، 57و....
هرچی پول داشتم رفتم کلی لباس خریدم (انگار عروسیه بابامه) پول ندارم
براش کادو بگیرم، حالا بمونه برا بعد میشه یه جورایی پول پیدا کرد...
طبقه بندی: خاطرات، اتفاقات، توضیحات،
قالب ساز آنلاین |