!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams... 
		 دیروز... یكی از اون چهار همكار
جدیدالورودمون اومد پیش من یواشكی یه چیزی گفت!  من: چی گفتی؟ نفهمیدم! اون دوباره پرسید: پنكك داری؟ من  اون: نمیدونی چیه؟ من  اون: همون كه میزنن صورت دیگه! من  اون: چیه؟! چرا اینجوری نگاه
میكنی؟ من: تو صورت من ذره ای آرایش
میبینی؟  + هركی توی تمام وسایل من از
عنفوان كودكی تا كنون یك لاك بیابد حتی بهش جایزه یه ست لوازم آرایش میدم!! چه برسه
به پنكك (با صدای جناب خان!!) و بعد از رفتن دوستم همچنان من 





 
طبقه بندی: خاطرات، اتفاقات، 
| قالب ساز آنلاین | 
