!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams... 
		
از مهمترین اتفای این چند رو باید عرض کنم که:
1. پریروز که میخواستم از صندوق پول بردارم که یهو دستم خورد و
چایی ریخت روی پولا و اصلا هم به گردن نگرفتم کار منه و مجبور شدیم پهنشون کنیم
جلوی آفتاب  خشک بشن!!
 خشک بشن!! 2.
قرار و دیدار و ملاقات دیروز با یک عزیز که بدون هیچ مناسبتی (از سر دوست داشتن) این کیف
رو برام از نصف راه خرید!
2.
قرار و دیدار و ملاقات دیروز با یک عزیز که بدون هیچ مناسبتی (از سر دوست داشتن) این کیف
رو برام از نصف راه خرید!  3. ملاقات دامادمون که چند روز پیش
افتاده بود و پاش شکسته بود
3. ملاقات دامادمون که چند روز پیش
افتاده بود و پاش شکسته بود 
 و فردا از بیمارستان مرخص میشه و من تازه امروز وقت
کردم برم ببینمش!
 و فردا از بیمارستان مرخص میشه و من تازه امروز وقت
کردم برم ببینمش!
طبقه بندی: اتفاقات، خاطرات، [ جمعه 25 دی 1394  ]  [ 07:14 ب.ظ  ]  [ زهرا بانو  ]
چیزی میگی بگو؟!   
| قالب ساز آنلاین | 
