!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
دیشب
داشتم با یکی از دوستای خیلی خیلی قدیمیم حرف میزدم که اتفاقا از خواننده های
وبلاگه! بعد از سلام و احوال پرسی های همیشگی گفت:
آخه
من به این بچه چی بگم؟! خو اگه قرار بود رمزشو بدم اصلا مطلب رمزدار نمینوشتم که!!
خیلی
هم تاکید کرد که تاکید کنم تنهاس! گفت بُلد بنویسم که تنهاس...
ایهاالناس دوستم تنهاس!! تنها...
بهش میگم این فضولیتو تو وبلاگ مینویسم که آبروت بره برگشته میگه:
طبقه بندی: خاطرات، [ پنجشنبه 1 بهمن 1394 ] [ 06:42 ب.ظ ] [ زهرا بانو ]
چیزی میگی بگو؟!
قالب ساز آنلاین |