!!!چی بودیم... چی شدیم
...Follow your dreams...
پریشب
که حسابی برف اومده و جاتونم خالی بود الناز اینا توی خونشون آدم برفی ساخته بودن
و داشت به من حرص میداد!
بخاطر
اینکه یکشنبه قراره بریم عروسی و دیگه باید کم کم به خودمون برسیم و خودمونو خوشگل
تر (چون خوشگل هستیم همینجوریشم
+
دوستای من اینجورین! برا همینه با دنیا عوضشون نمیکنم! +
اگه چت هارو متوجه نشدین کامنت کنین براتون ترجمه شو بذارم! منم دیدم بچه های محلمون دارن یه آدم برفی میسازن و تمام
شب رو دعا کردم
که اون آدم برفی بتونه تا صبح دووم بیاره و دیروز صبح قبل رفتنم
چندتایی سلفی با این آدم برفی خوشگل انداختم!
) کنیم، دیروز که داشتم با الناز چت میکردم یه عکس
بسیار خنده دار از خودم توی آرایشگاه انداختم و براش فرستادم!
بچه های گروه که از
این عکس اطلاع حاصل پیدا کردن خواستار بدست آوردن اون بودن و اینم واکنش عشقم
الناز:
طبقه بندی: خاطرات، اتفاقات، توضیحات، حرف های جدید، حرف های قدیمی،
قالب ساز آنلاین |