آپلود عکس

می نویسم روی دفتر سال نو
باز یک احساس و یک آغاز نو

بازهم عاشق شدن، پروانگی
بازهم جاری  دشدن در زندگی

باز همصحبت شدن با یاسها
با اقاقی های شهر رازها

باز در تکرار شادی گم شدن
در هیاهوی زمین پیدا شدن

بازهم میلاد نو، انسان نو
طرح تازه، ایده و افکار نو

آه، آری بازهم در این بهار
می زند لبخند بر ما روزگار.


تاریخ : پنجشنبه 5 فروردین 1395 | 12:52 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!

دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند



گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند

مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند



کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان

چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند



سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی

نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند



این ماهی افتاده در تنگ تماشا را

پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند




فاضل نظری 


تاریخ : پنجشنبه 20 اسفند 1394 | 04:13 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات
 
آقا سلام دل نگرانم برایتان

دیگر نمی رسد به من و ما صدایتان


آقا به روی چشم‌های من دربه در شده

خالی است جای آن اثر رد پایتان


آقا شکست خورده پر و بالم از گنه

دیگر نمی شود بپرم در هوایتان


هر چند از تو دورم و بی‌قیمتم، ولی

یک روز می‌شود که شوم مبتلایتان


می‌سوزم از فراق تو یابن‌الحسن بیا

آقا فدای غربتتان، گریه‌هایتان


با این همه گناه من، اصلاً بعید نیست

باعث شوم زیاد شود دردهایتان


بین گناه و معصیت و دوری از شما

دارد ز دست می‌رود آقا گدایتان


این جمعه را به خاطر زهرا ظهور کن

تا که کنم تمامی خود را فدایتان!




تاریخ : یکشنبه 6 دی 1394 | 03:43 ق.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات



آسمان غصه نخور..! 

اشک نریز! 

شانه ام مرهم توست

آسمان گریه نکن! 

دل من می گیرد

در پس پرده ی تنهایی خویش ، 

مرغ مایوس امیدم بخدا می میرد...

روبرویم بنشین..

تا خودم اشک پر از حزن تو را پاک کنم... 

غم مخور ، 

جای تو من می گریم تو بخند

 باید آرام آرام ، 

دست بی منت احساسم را ، 

با نفس های غم اشک تو نمناک کنم

آسمان غصه نخور ! 

دل بیچاره ی من هم تنگ است

درعوض جنس دل آدمها ، 

بخدا از سنگ است...

نکند، به دل پاک تو هم سنگ زدند؟ 

به حریر دل معصوم تو هم چنگ زدند؟

آسمان اشک نریز...





تاریخ : جمعه 8 آبان 1394 | 09:08 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات


من دلم تنگ شده ،فاجعه را میفهمی ؟!

عمق دلتنگی و این حال مرا میفهمی؟ 


چون درختی که بریزد همه ی بار و برش 

شده ام مضحکه ی صاعقه ها ،میفهمی؟


رو به موتم همه اینگونه به من خیره شدند 

منم آن روح سراسیمه رها ،میفهمی ؟


قهر تو برده مرا تا درکاتی دیگر 

شده ام کافر و مغضوب خدا، میفهمی ؟


گر خداوند بپرسد که چه می خواهی تو  

من بگویم که تو را، باز ترا میفهمی ...؟





تاریخ : چهارشنبه 1 مهر 1394 | 01:18 ق.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات


دلم برای تو تنگ است یا امام زمان 

و غیر عشق تو ننگ است یا امام زمان 

عبور بی تو چه سخت است وپای رفتن نیز 

کمیت قافله لنگ است یا امام زمان 

نمی‌توان به سرآورد بی تو غربت را 

که خلق و حوصله تنگ است یا امام زمان
 
هوا هنوز پر از بوی تند باروت است 

زبان زبان تفنگ است یا امام زمان 

غروب می‌کند از برکت طلوع تو شب
 
بیا، نه وقت درنگ است یا امام زمان 

بگیر پرچم توحید و ذوالفقار که عشق 

هنوز زخمی جنگ است یا امام زمان 

زمانه دیده به راه است و چشم احمد نیز 

همیشه گوش به زنگ است یا امام زمان 

اللهم عجل لولیک الفرج


تاریخ : جمعه 20 شهریور 1394 | 02:58 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات

تعداد کل صفحات : 9 ::      ...   4   5   6   7   8   9  

  • paper | تازیانه | خسوف
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات