منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  •  پایبندی به اخلاق

    حکایت

    بوقلمونی، گاوی بدید و گفت: در آرزوی پروازم، اما چگونه، ندانم.

    گاو پاسخ داد: گر ز پِهِن من خوری، قدرت بر بال هایت فتد و پرواز كنی.

    بوقلمون خورد و بر شاخی نشست!

     تیراندازی ماهر، بوقلمون را بر درخت بدید، تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاكش نمود...

    شاید با خوردن هر گندی به بالا برسید، اما مطمئن باشید كه در بالا نخواهید ماند!

    پایبندی به اخلاق شرط جاودانگی است.

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  حسینی واقعی باشیم!

    بزرگواری تعریف می کرد:
    پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش به دنیا آمدم .

     در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست:

    ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )

    بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتاً حسینی بوده ؟؟

    روزی در سن حدوداً بیست سالگی در کوچه می رفتم که مردی حدوداً پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
    وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  این گونه تعریف کرد :

    در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفاً سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند.

    از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ،

     من که همین طور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت :

     حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد.

    من همین طور هاج و واج پدرت را نگاه می کردم و در دلم به خودم می گفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!

    بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد.

    گذشت و گذشت تا این که بعد از مدت ها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته.
     
    آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم.
     
    وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آن قدر ناله کرد که از حال رفت.
    وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم :تو چرا اینقدر گریه می کنی؟   

    همسرم با هق هق این گونه جواب داد :

    آن روز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در می زند.

     من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آن که به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است. حواله ی آقا  امام حسین  علیه السّلام  است .
    لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!

    تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، به گونه ای که آن روز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید.

     و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!

    وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم  یک حسینی, حسینی راستین بوده است  .....
    الّلهم ارّزقنا توفیق خدمة الحسین علیه السّلام فی الدّنیا و الآخره

    اگر لذت بردید نشرش دهید.

    لطفا حسینی واقعی باشیم!

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • #طنزسیاهنمایی/ 81

    فداکارتر از مدافعان سلامت!!

    گفت: می دانی فداکارترین قشر امروز جامعه کادر درمان هستند؟

    گفتم: بله،کاملاً درست است. 

    گفت: می دانی فداکارتر از این اینان چه گروهی هستند؟

    گفتم: من امروزه از این قشر فداکارتر نمی شناسم.

    گفت: از اینان فداکارتر ممیّزهای فیلم ها و کتاب ها هستند!

    گفتم: چرا؟با چه دلیل و منطقی؟

    گفت: اینان صحنه های مبتذل فیلم ها و مطالب گمراه کنندۀ کتاب ها را  خودشان تماشا می کنند و می خوانند و بعد حذف می کنند تا دیگر مردم با دیدن و خواندن آن ها جهنّمی نشوند!!اینان داغی جهنّم را به جان می خرند تا مردم جهنّمی نشوند! حالا انصاف بده این ها فداکارترند یا کادر درمان؟آنان از جان و دنیای خویش مایه می گذارند و اینان از آخرت خویش!!!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: دوشنبه 3 شهریور 1399 03:31 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  •  راز كامیابی بیسمارك

       از بیسمارك (صدراعظم معروف آلمان) پرسیدند :

      به كدام لطیفه غیبی در مدت بسیار اندك به این مقامات عالیه و ترقّیات عمده نائل َشدی؟

       جواب داد : ما زبان و قلم ملّت را آزاد كردیم و همه را اجازه دادیم كه هر چه نقیصه در كار ملاحظه می نمایند ، بدون ملاحظه بنویسند و بگویند و هر چه اسباب تقدّّم و ترقّی و هر اقدامی را كه موجب سعادت ملّت و شوكت دانستند ، آزادانه اظهار نمایند ، تا ما بخوانیم و مستحضر شویم...

                    (ندای وطن،سال۲ ، ش ۲۵۰، ص۱، ربیع الآخر ۱۳۲۶ه.ق)

        چند سخن مرتبط:

    مهاتما گاندی : فقط آزادی فردی باعث می شود انسان داوطلبانه خود را وقف خدمت به اجتماع كند.

     اسپینوزا : هرچه بیشتر آزادی سخن گفتن را از مردم بگیرند ، آن ها سرسختانه تر بر داشتن این حق پافشاری می كنند.

    جرج.ف.مك لین : فرهنگ بر اساس روح كلّی بشر است كه شكل می گیرد و دلیل آن این است كه من فرهنگ را برآمده از آزادی مردم می دانم . به بیان دیگر فرهنگ ، خلق و بیان تصمیمات آزاد انسان است..

       فرهنگ، بسیار نزدیك به آزادی است و در واقع پیامد آن است. فرهنگ چیزی نیست كه بتوان آن را از خارج تحمیل كرد ؛ بل كه از درون انسان ها سرچشمه می گیرد.

       ژان ژاك روسو : انسان آزاد آفریده شده است ؛ اما همه جا در بردگی به سر می برد.

       ژان ژاك روسو : تنها اراده عمومی است كه می تواند دولت را هدایت كند.

      ژان بدن : صدای مردم، صدای خداست. ( و مطبوعات صدای مردم است.)

       امام موسی صدر : آزادی برترین سازوكار فعال كردن همه توانایی ها و ظرفیّت های انسانی است . هیچ كس نمی تواند در جامعه محروم از آزادی خدمت كند و توانایی هایش را پویا و موهبت های الهی را بالنده سازد. آزادی یعنی به رسمیّت شناختن كرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان ؛ در حالی كه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و كاستن از كرامت او . تنها كسی می تواند آزادی را محدود كند كه به فطرت انسانی كافر باشد . فطرتی كه قرآن می فرماید : 

     « فطرت الله التّی فطرالناس علیها » 

    فطرتی که پیامبر باطنی و درونی انسان است. (بازتاب ،۱۶/۶/۸۶)

      جرج جرداق مسیحی : اگر روحانیون مسلمان همچون امام موسی صدر ، اسلام را تبلیغ می كردند، اثری از مسیحیت باقی نمی ماند. 

    (پرشین بلاگ دات آی آر- ۱۶/۶/۸۶)

       توماس جفرسون : اگر باید تصمیم می گرفتم كه بهتر است دولتی بدون مطبوعات داشته باشیم یا مطبوعاتی بدون دولت ، بی آن كه لحظه ای تردید كنم ، دومی را انتخاب می كردم.

    آخرین ویرایش: یکشنبه 2 شهریور 1399 03:42 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • حکایت چند خط روزه

    سیّد شرف الدّین جبل عاملى صاحب كتاب «المراجعات» مى گوید: 

    یكى از مسیحیان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت: 

    مى خواهم مسلمان شوم، وظیفه ام چیست؟ 

    گفتم: دو ركعت نماز صبح بخوان و سه ركعت نماز مغرب.
    گفت: مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند! 

    گفتم: مسلمانى آن ها یك مقدار قوى شده اسـت، از این جهت پیامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواریخ، دو ركعت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب را دستور می دادند، اكنون كه شـما مسلمان شده اید، همین اعمال را انجام بدهید كافى اسـت. 

    كم كم این شخص تازه مسلمان، قوى شد، و بـه مساجد مى رفت و مانند سایر مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را بـه جا مى آورد.
    تا این كه ماه رمضان فرارسید، ایشان سراسیمه نزد من آمد و گفت: 

    آیا من هم باید روزه بگیرم؟ 

    گفتم: خیر، روزه مربوط بـه كهنه مسلمان ها اسـت، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پیامبر گذشت، بـه روزه گرفتن مأمور شدند
    گفت: مى خواهم روزه بگیرم. 

    گفتم: هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگیر. 

    همین روش باعث گردید كه درسال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اكنون او از مسلمانان نیرومند لبنان اسـت، نماز شبش ترك نمى شود، و مهم‌ترین بودجه ها و كمبودهاى مالى جنوب لبنان را تأمین مى كند.

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • «اثر شوفر» 

    خطرناک‌تر از دشمن،خشکسالی و‌ دروغ

    اکثر ایرانیان دعای معروفی را که منسوب به کوروش پادشاه ایران باستان است شنیده‌اند. دعای کوروش به این مضمون است که :

    «خدایا سرزمین ایران و مردمانش را از شر دشمن، خشکسالی و دروغ محافظت کن». 

    یکی از صاحب نظران اقتصادی اعتقاد دارد در شرایط فعلی بیش از دشمن یا خشکسالی و دروغ، آنچه که ایران را تهدید می‌کند اثر شوفر است!

       
    اما اثر شوفر چیست؟ ماکس پلانک بعد از این‌که جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ می‌گیرد ، یک تور دور آلمان می‌ گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت می‌کند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه می‌کند راننده‌ اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید : 

    شما از تکرار این حرف‌ها خسته نمی‌شوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. می خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است ، من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد می‌شود.
     پلانک هم قبول می‌کند!

    شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت می‌کند و شنونده‌ها هم خیلی لذت می‌برند. در انتهای جلسه فیزیک‌دانی بلند می‌شود و سوالی را مطرح می‌کند. شوفر که جواب سوال را نمی داند در نهایت خونسردی می‌گوید: 

    «من تعجب می‌کنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ سوال‌هایی به این اندازه ساده می‌پرسند که حتی شوفر من هم می‌تواند جواب بدهد! شوفر عزیز ، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید»!

    امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را  «اثر شوفر» گذاشته اند. این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیز دان بیشتر به آن مبتلا می شوند. دانش مانند کوه یخی است که بخش کمی از آن قابل رویت است و بخش اعظم آن را نمی‌توان مشاهده کرد. افراد سطحی‌نگر صرفا بخش قابل مشاهده دانش را می‌بینند و گمان می‌کنند که کل دانش را دریافت کرده‌اند ، در حالی که این فقط توهمی از دانایی است.

    حال اگر همان یک جلسه ، روالی ماندگار شود ، شوفرها در مسند دانشمندان و دانشمندان نیز در جایگاه شوفرها ادامه فعالیت خواهند داد! و دریغا که در تطابق اجتماعی ، این داستان چقدر آشناست!
    @eghtesafmag

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  #طنزسیاهنمایی / 80

    کتاب یا سیگار؟

      گفت : روزنامه جهان صنعت به نقل از یک اپیدمیولوژیست، آمار رسمی روزانه از سوی وزارت بهداشت را، «مهندسی شده» توصیف کرد. شنیدی مسئولان چه برخورد قاطعی کردند؟

    گفتم: با آمارسازان؟

    گفت: نه، با روزنامه جهان صنعت! فوراً روزنامه را توقیف کردند!

    من یاد یکی افتادم که می گفت : اخیراً کتابی درباره زیان های سیگار خواندم که خیلی در من اثر گذاشت.
    به او گفتم: آفرین! پس تصمیم گرفتی ترک کنی؟
    گفت: بله، ولی کتاب خواندن را، نه سیگارکشیدن را!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar


    آخرین ویرایش: شنبه 1 شهریور 1399 04:49 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 5 ... 2 3 4 5
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات