منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  •  

    حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز از زبان خودش



    در ۱۵ سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.

    در ۲۰ سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

    در ۲۵ سالگی دانستم كه یك نوزاد، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته، محروم می‌كند.

    در ۳۰ سالگی پی بردم كه قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.

    در ۳۵ سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد؛ بلكه چیزی است كه خود می‌سازد.

    در ۴۰ سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام می‌دهیم، دوست داشته باشیم.

    در ۴۵ سالگی یاد گرفتم كه ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می‌افتد و ۹۰ درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می‌دهند.

    در ۵۰ سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بد ترین دشمن وی است.

    در ۵۵ سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

    در ۶۰ سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می‌توان ایثار كرد، اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

    در ۶۵ سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز كه میل دارد بخورد.

    در ۷۰ سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارت‌های خوب نیست؛ بلكه خوب بازی كردن با كارت‌های بد است.

    در ۷۵ سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می‌كند نارس است، به رشد وكمال خود ادامه می‌دهد و به محض آن كه گمان كرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

    در ۸۰ سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگ ترین لذت دنیا است.

    در ۸۵ سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست.


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • کشتزار زندگی


    لقمان حکیم گوید:

    روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم.
    خوشه هایی از گندم که از روی تکبّر سر برافراشته و خوشه های دیگری که از
    روی تواضع سر به زیر آورده بودند، نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آن ها را لمس کردم، شگفت زده شدم ••

    خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم.
    با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند، اما در حقیقت خالی اند!

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • سیدعلیرضا شفیعی مطهر چهارشنبه 29 شهریور 1396 06:34 ق.ظ نظرات ()

    عاقبت به خیری‌


    می گویند "حر بن یزید ریاحی" اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.

    "عمر سعد" هم اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آن که رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد!

     کی می‌داند آخر کارش به کجا می‌رسد؟

    دنیا دار ابتلاست.
     با هر امتحانی چهره‌ای از ما آشکار می‌شود،
    چهره‌ای که گاهی خودمان را شگفت‌زده می‌کند.
    چطور می‌شود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟

     می‌گویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمی‌شود به عبادتت،
    به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی.

     خدا هیچ تعهدی برای آن که تو همان که هستی بمانی، نداده است.

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • لذت یک دست بودن!


    کاش از انگشت های دستمان یاد می گرفتیم
    یکی کوچک
    یکی بزرگ
    یکی بلند و یکی کوتاه
    یکی قوی تر و یکی ضعیف تر
    اما هیچ کدام دیگری را مسخره نمی کند
    هیچ کدام دیگری را له نمی کند
    و هیچ کدام برای دیگری تعظیم نمی کند
    آن ها کنار هم یک دست و کامل می شوند
    و می توانند کارها را به نحو احسن انجام بدهند

    چرا ما انسان ها اگر از کسی بالاتر بودیم،
    لهش می کنیم؟
    و اگر از کسی پایین تر بودیم، او را می پرستیم؟

    آری
    باید باهم باشیم و کنار هم
    نه کسی بنده است
    نه کسی خداست
    فقط مکمل همیم

    آن گاه لذت یک دست بودن را می فهمیم!


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • هر دو می گذرند!!


    ✳️#پندانه

    بزرگی  می گفت:

    به پاهای خودت موقع راه رفتن نگاه کن.
    دائما یکی جلو هست و یکی عقب.
    نه جلویی به خاطر جلو بودن مغرور میشه.
    نه عقبی چون عقب هست، شرمنده و ناراحت،
    چون می دونن شرایطشون دائم عوض میشه.
    روزهای زندگی ما هم دقیقا همین حالته.
    دنیا دو روزه
    روزی با تو ، روزی علیه تو
    روزی که با تو هست، مغرور نشو

    روزی که علیه تو هست، ناامید نشو. هر دو می گذرند.



    مهم ترین اخبار مجلس و ایران و جهان را در  

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • دوره حرف خوب زدن دیگر تمام شده... !

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه

  • نتیجه آمیختگى جهل با وضعیت هاى متفاوت در زندگى بشر:

    1-  جهل + فقر    =  جُرم
    2- جهل + ثروت   =  فساد
    3- جهل + آزادی =  هرج و مرج
    4- جهل + قدرت = استبداد
    5- جهل + دین   =  تروریسم

    حال به جای جهل، علم بگذار
    بنگر علم با وضعیت هاى متفاوت زندگى چه می کند؛

    1- علم + فقر    =  قناعت
    2- علم + ثروت   =  نوآوری
    3- علم + آزادی =  خوشبختی
    4- علم + قدرت =  عدالت
    5- علم + دین   = استقامت

    این یک قانون است.


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه

  • چقدر عالیه این متن از استاد الهه‌ی قمشه‌ای...
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • مثل عقرب!


    ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
    ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم.
    بخیلیم؛بخیل!
    خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
    اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه.
    وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!


    از کتاب کلیدر  / محمود دولت آبادی

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه

  • آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 27 ... 8 9 10 11 12 13 14 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات