چهارشنبه 30 آبان 1397 09:54 ق.ظ
نظرات ()
پنجشنبه گذشته بالاخره حاصل 2 سال تلاشم رو توی 16مین کنفرانس بین المللی تلسی (انجمن آموزش زبان و ادبیات انگلیسی ایران) ارائه کردم. از نیم ساعت وقتی که برای همه در نظر گرفته بودن فقط 14 دقیقه به من رسیدم که توی 8 دقیقه تونستم اسلایدهام رو ارائه کنم و 2 3 دقیقه ش هم صرف پرسش و پاسخ شد. بقیه ش هم پرتی بود و صرف مشکلات سیستم و ویدئو پروژکتور شد.

انقدر به این و اون رو انداختم که بیان سر جلسه ارائه م لااقل یه عکس یا فیلم ازم بگیرن که خسته شدم. از مجازی و حقیقی کسی نبود که بهش رو ننداخته بودم. هیچ کدوم حاضر نشدن بیان. حالا خوبِ توی اتوبوسای دانشگاه یا روزای قبل بیشتر همکلاسیای دبیرستانم رو دیده بودم و میگفتن هر کاری از دستمون بربیاد در خدمتیم. امان از اون روزی که بهشون زنگ میزدم و پیام میدادم. یکیشونم جواب نمیداد. انقدر زنگ زدم به این و اون که آخرش گوشیم خاموش شد. یعنی حتی دختر خالهم هم حاضر نشد دو دیقه بیاد سرجلسه ارائه م (اما از اونور خوب بلده کافه گردی کنه :|)
موقع رفتن وقتی سوار اتوبوس شدم سرم رو چسبوندم به شیشه ی اتوبوس و همپای آسمون گریه کردم به خاطر تنهاییم و اینکه حتی یه دوستم نداشتم که پشتم باشه ...
تنها عکسی (تو این سه روز فقط یک عکس گرفتم!) که قبل ارائه داشتم رو گذاشتم استوریم و گفتم خداحافظ شیراز و بعدش سیل پیام ها بود که جاری شد که چرا خبر ندادی و میگفتی میومدیم سر جلسه ارائه ت و از بی معرفت و ... :(

خدایا شکرت ... بابت همه دادهها و ندادههات ..
My first great academic achievement held at solitude
پ. ن.: تو این چند روزی که شیراز بودم کلی پیام دادم به این و اون که لااقل بیاید یه سر ببینمتون. یا بیمارستان رو بهانه کردن یا مهمون یا قرار عکاسی یا باباشون! خدایا خودت شاهد بودی که من هیچ وقت کم نذاشتم ..
البته میگفتی هم گرفتار بودم ولی دلم باهات بود.
مهم موفقیتت هست پسر! تبریک میگم.