شنبه ۴ اردیبهشت ۹۵ ساعت ۹:۳۰ - اتاق دو تا از اساتید گروه زبان
- سلام استاد، خسته نباشید ...
+ سلام مردی از دیار بوووووووووووووق ...
- ببخشید می تونم چند تا سوال در رابطه با امتحان linguistic (زبانشناسی) فردا بپرسم؟
+ بفرمایبد. شیرینی نمی خورین؟
- مرسی !
+ شما که ماشالله لاغری ... شیرینیه رو لااقل بزن !!!
- این سوال راجع به بچه های کر deaf children و چگونگی یادگیری زبان .... دقیقا به کدوم قسمت باید اشاره بکنیم؟ (صفحات مربوط رو به استاد نشون میدم)
+ باریکلا ... حالا من یه آفرین بهش بگم.(خطاب به استاد ق. استاد دیگه گروه زبان) تنها دانشجویی بود که دیدم لغت ها رو انگلیسی چک کرده ... فارسی ننوشته ... چرا میگن بوووووقی ها بی حالن؟ قشنگ باحال ترن ... خُب اینکه خیلی عالی بود .......
یکشنبه ۵ اردیبهشت ۹۵ ساعت ۸:۵۰ - کلاس ۵ دانشکده
(توضیح اینکه: استاد فقط انگلیسی صحبت میکنن و این جلسه استثنائاً یه قسمت هایی رو فارسی گفتن که زیرش نزنیم. البته این گربه رو دمه حجله (همون جلسه اول) کشته بودن و اتمام حجت کرده بودن. نشون به این نشون که طرف سنوات خورده بخاطر این درس و شده ده ترمه. سه بار متوالی زبانشناسی ۱ رو افتاده فقط. زبانشناسی ۲ که پیش نیازش بخش یک هستش پیشکشش)
+استاد: خب ... من یه توضیح بدم فقط برای امتحان final تون که دوباره نپرسین اون آخرا ... امتحان final تون از بخش میان ترمتون هم هست. حذف نیست. هست.
همکلاسی های گرام: - استاد حداقل جلسه اول رو حذف کنید ! - آره حذف کنید ما هیچی ازش نفهمیدیم. - .....
- معلوم الحال: شماها که از جلسه اول سه نفر اومدین سر کلاس این حرف رو چرا میزنید؟ مگه شماها سر کلاس نبودین؟؟؟ (یعنی اینقدر تنبل هستن که حتی حاضر نشدن رفرنسی که استاد بهشون داده رو از رو بخونن. حتی note هم بر نداشتن)
دو نفر از خانم هایی که جلسه اول حاضر بودن: - هوووووووووووووییییی آقای معلوووووم
- بس کنید آقای معلوم (استیکر عصبانیت توام با خشونت) بووووووووووووووووووووووووووق + استاد: I'm here ... I'm here ... please
.....
+ استاد: باید به دانشگاه نامه بزنم که سال آینده ۲ واحد مهدکودک هم براتون بزارن ... (چند ثانیه بعد؛ در اثر چند اقدام وقیحانه دیگه توسط خانم های کلاس) شد ۴ واحد ! واقعا از خودتون خجالت بکشید ... مثلا دانشجوی زبان هستین ... این چه طرزه برخورده؟ سر کلاس من که یا می خوابین یا داریم با هم صحبت می کنین. حاضر نیستین حتی یه بار از روی text book تون بخونید که اگه نفهمیدید بیاید office من سوال بپرسین. جلسه اول تشکیل شده. مطالبش گفته شده. تمامی نظریات زبانشناسی کتاب Widdowson رو باید بلد باشین. هیچ جلسه جبرانی هم براش گذاشته نمیشه ...
اول: برای این طرز برخورد خیلی خیلی خوب این دو استاد که همیشه منو مورد لطف خودشون قرار دادن. حتی زمانی که باهاشون درسی نداشتم. حتی توی راهروهای دانشکده وقتی که رد میشدم و دیدم یه نفر داره بهم سلام میکنه. بخاطر تمام کمک هاشون. تمام لطف هایی که کردن. این که هوای یه معلوم الحالی مثل من رو توی شهر غریب داشتن. و با خودم عهد بستم که نهایت سعیم رو بکنم که نتیجه تلاشاشون رو بهشون نشون بدم.
و دوم: واقعا متاسفم برای کسایی که دو سال تمام احترامشون رو نگه داشتن و هیچی دم نزدم. حتی زمانی که بهم توهین کردن! "خود کرده را تدبیر نیست". حق با بعضی از دوستان ترم بالایی بود. احترام بیش از حد به بعضی از خانم ها اون ها رو گستاخ تر میکنه! یا باید گرگ باشی و بدری یا اینکه گوسفند (در اینجا معلوم!) باشی و ... من طبیعتا نمیخواستم و نمی خوام بد باشم حتی به قیمت گوسفند شدن. اما خودشون بازی رو شروع کردن. وقتی که برگشتن گفتن: " به ما چه که شما نتونستی بیای! هر کی به فکر خودش باشه. ما غیبتامون رو نیاز داشتیم ( سه نفر اومدن که هفده نفر غیبت بخورن. کاش لااقل چیزی از درس متوجه میشدن) ... ما که نمی تونیم مطابق میل شما رفتار کنیم! مثل بچه ها رفتار نکنید!"(دثت کنید که از نظر اونا من بچه ام) ... من هم از این به بعد کاملا جدی برخورد میکنم. این تازه اول بازیه. بازی ای که با غرور یه مشت دختر پر فیس و افاده در نبردم! البته در کنارشون دو آقای محترم هم تشریف دارن (میگن یکی ازجاهایی که میشه دوستات رو بشناسی توی جمع جنس مخالفه!) اکثر اساتید من رو قبول دارن. خودشون هم می دونن هیچ کس مثل من نبوده و نیست که تمام جزوات و کپی ها و خلاصه هاش رو به بقیه بده. حتی همین faithful friend هایی که کلی love می ترکونن و قربون صدقه هم میرن ... اگه میخوان بجنگن پس بسم الله ... ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی ...
پ. ن.۱: مطالب فوق صرقا یه واقعه نگاری بود. برای اینکه بدونم کیا کِی و کجا بهم توهین کردن؟ (البته قبلا هم از توهین ها بوده اما این بار دیگه قضیه فرق می کنه).
پ. ن.۲: به خانم های دیگه برنخوره لطفا!