منوی اصلی
گاه نوشته هاى یک دانشجوى زبان
معلوم الحال
  • واقعا هر بار که من حرف میزنم فکر میکنن دستشون میندازم؟ :/

    آخرین ویرایش: جمعه 29 تیر 1397 08:23 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معلوم الحال دوشنبه 25 تیر 1397 07:07 ب.ظ نظرات ()
    نمره های همه امروز اصلاح شد.
    اما من؟ 
    هنوزم افتادم!!! (فعالیت کلاسی(4 نمره): 0 گرفتم؛ پروژه(4 نمره): هم 1) !!!
    بعد اونایی که با 6 7 و 8 افتاده بودن شدن 16 ا 18.5 !!! کسایی که حتی سر کلاس میومدن ینی کلی منت گذاشتن سر استاد :|

    حالا فمنیستا بیان منو بشورن که باز نگو دخترا فلان ...

    به مدیر گروه میگم، میگه: از طریق کارتابلت اعتراض بزن. 
    میگه: ارسال کردم. Seen نکردن. 
    سکوت میکنه!!!!

    کسی که نه بلده نمره وارد کنه! نه بلده عدالت آموزشی یعنی چی؟ چرا باید وارد همچین سیستم مزخرفی بشه؟؟؟ چراااااااا؟

    آخرین ویرایش: دوشنبه 25 تیر 1397 10:06 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معلوم الحال یکشنبه 24 تیر 1397 06:59 ب.ظ نظرات ()
    کاشف به عمل اومده که آقای دکتر بلد نبودن نمره وارد کنن و نمرات رو اشتباهی وارد کردن!
    تا اینجای کار رو اگه بگیم هیچی. بازم من میفتم! چرا؟
    نمیدونم :(

    فعالیت کلاسی (از 4؛ منظور از فعالیت ارایه بوده! * کسانی که فرصت ارائه نداشتن باید دو تا پروژه تحویل میدادن): 1 
    پروژه (از 4؛ تحویل مقاله نقد ادبی): 1

    مشکلی که وجود داره اینه که خیلیا بهش تحویل ندادن و شدن 2 و 3 و 4 و 4 و 4 !!!!
    و من؟

    موندم که اعتراض کنم تا حقم رو بگیرم؟ یا بگم گور باباش و باز یه ترم دیگه برم برای چند واحد مختصر! 
    آخرین ویرایش: یکشنبه 24 تیر 1397 07:01 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • :(

    معلوم الحال یکشنبه 24 تیر 1397 03:13 ب.ظ نظرات ()
    90 درصد بچه های کلاس رو انداخت. حتی نمره اولا رو ...

    + فارغ نمی شویم
    آخرین ویرایش: یکشنبه 24 تیر 1397 03:12 ب.ظ
      لینک های مرتبط:
    ارسال دیدگاه
  • erp

    معلوم الحال چهارشنبه 20 تیر 1397 09:35 ق.ظ نظرات ()
    انقدر سایت رو باز و بسته کردیم و چشممون به جمال نمرات روشن نشده که تا سیستم بالا میاد جیغ میزنه بخدا نمرات رو وارد نکردن! یه دوری توی درایوات بزن بعدش برو سایت دانشگاه رو باز کن.
    دیشب ساعت 00:00 دیدم مدیر گروهمون انلاینه! بهش پیام دادم: استاد مگه سایت بسته نشده؟ (ده روز پس از پایان امتحانات؛ یک ماه از امتحانامون گذشت و هنوز کسی -بجز خودش- نمره ای وارد نکرده) چرا اینا نمرات رو وارد نمیکنن؟!
    - جواب داده: نگران نباش. از فوتبال لذت ببر 
    + ئه؟ مگه جام جهانی تموم نشده؟!
    - نه! تیم ملی ما بود که باخت و برگشت ..

    بعدش هم یادش اومد که من پروژه و مقالم هنوز نیاز به اصلاحات داره. فایل مقالات، داده ها و اصل درخواست طرح رو ازم میخواست. 
    منم بدو رفتم جی میلم رو زیر و رو کردم! نبود که نبود! درایوای لپ تاپم رو تکوندم! نبود که نبود. و هنوزم که هنوزه نیست که نیست ...
    موندم چه خاکی بر سرم بریزم؟! 

    فکر کنم باز باید بشینم 8 تا کتاب رو از اول آنالیز کنم و review  بنویسم و commentهای استاد رو از اول اعمال کنم! 
    واقعا دیگه نه حالش رو ندارم. نه توانش رو 
    آخرین ویرایش: چهارشنبه 20 تیر 1397 09:40 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • چند روز پیش بالکل برگشتم سر خونه زندگی. شب اولی که رسیدم توی گروه باشگاه خانم دکتر یک سری حرف زد و بعدش بهم گفت تدریس میکنی و ..؟ که منم طبق معمول همیشه فرو افتاده و آسفالت شده هستم گفتم بله اگر در توانم باشه چرا که نه! 

    شما که غریبه نیستید. چند جا سر زدم برای کار اما خب هیچ کدومشون مدرس جدید نمیخواستن!

    عطف به خط بالا خوشحال بودم و گفتم نهایتا قراره برای اولین تجربه تدریسم برم بزنم تو سر و کله بچه های خانم دکنر :) که دیدم یهو خانم دکتر تغییر موضع دادن و از گروه به پی. وی. بنده منتقل شدن و گفتن کلاس رو برای خودم میخوام :| اینو که گفت برگام ریخت!
    برادرزاده ش دانشجوی زبانه (ترمکه البته!). داداششم که به کشور دوست و نه چندان همسایه ام+ریکای جنایتکار هجرت کرده. خودش هم که یکی از دانشگاه های خفن کشور درس خونده که زبان دانشگاه کلهم انگلیسیه! 
    چرا باید از من میخواست که بهش زبان تدریس کنم؟ ینی هدفی غیر از کمک کردن به من بی نوا داشته؟ آخه اصلا منطقی بنظر نمیرسه که بخواد از یه آدم آس و پاس بی تجربه مثل من کمک بگیره!
    همشم راجع به هزینه ش حرف میزد. شما که غریبه نیستید. همه میگن اسکلم! منم منکرش نیستم. اما خب شرافتا هر چقدر با خودم کلنجار رفتم نتونستم مبلغی بگم. در نهایت به خانم دکتر گفتم من میام بهتون یک سری مطالب یاد میدم اما شما هم در ازاش بهم نسخه خونی یاد بدین. اینجوری بی حساب میشیم. قبول نکرد و گفت خودم میپرسم و مبلغش رو بهت میدم. ولی موندم چه کنم؟! واقعا هیچی بلد نیستم. نمی دونم چی باید یادش بدم؟ اصن نمی دونم چقدر بلده؟ (هر چند این یک اصلِ که ما ایرانیا فقط مدعی اینیم که زبان بلدیم! و در واقع هیچی ازش بارمون نیست)

    فردا قراره اولین جلسمون باشه و من موندم چه کنم؟!  
    آخرین ویرایش: شنبه 16 تیر 1397 10:01 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معلوم الحال یکشنبه 10 تیر 1397 03:09 ب.ظ نظرات ()
    یه نظرسنجی توی گوشه پایین سمت چپ وبم گذاشتم. خوشحال میشم اگه درش شرکت کنید.

    + اون دو نفری که صفر تا بیست درصد از طریق این بخش نظراتشون با من در میون بذارن.  دلیل نفرتتون رو بدونم لااقل!
    آخرین ویرایش: چهارشنبه 13 تیر 1397 09:35 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معلوم الحال پنجشنبه 7 تیر 1397 10:58 ق.ظ نظرات ()
    از دو سه سال پیش که این کلیپ رو دوستم بهم نشون تا به امروز هر بار که میبینمش یه بار بزرگی از غم و اندوه میشینه رو دلم. 

    [
    ]

    عباس یوسفی (نوه فایز دشتستانی) با ذکر خاطره ای از فایز می گوید: 
    شبی در روستای شنبه فایز مهمان بوده و زنی با صدای دل انگیزی لالایی می‌خواند و فایز بداهه با این دوبیتی با صدای شَروه پاسخ زن را می‌دهد: 
    سحر صوت خوش لالای جانان به جسم مردگان بازآورد جان 
    چنان فایز کند بی صبر و آرام که چون مجنون نهد سر در بیابان

    []

    اون چیزی که جناب خان میخونه اینه: سحر صوت خوش وِی؛ هِله لالای جانون؛ به جسم مردگون وِی؛ هِله باز آوره جون. شُوِ تاریکنُ وی؛ هِله ساحل چه دورِن؛ چراغ برجِ بندر؛ هِله وی سوت و کورِن؛ چه خوبن بعد مرگُم؛ هله والا بگویند؛ نهنگی مرده بگوی؛ هله دریاش گورِن (دریا گور اوست) ...

    آخرین ویرایش: سه شنبه 3 تیر 1399 10:50 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات