من تمبل هستم.

The best part about me is I'm not you,I'm me,I'm the tired Amir & this is my weblog



با عرض
  سلام و طول خسته نباشید
به وبلاگ نه چندان ارزان ما خوش آمدید


اسم من امیرمحمده.تو خونه میگن امیر و آقا جون.تو مدرسه مِهتى و هرى و... و كلى القاب دارم
قراره تو این وبلاگ مطالبى در مورد اتفاقاتى كه امروز برام افتاده بذارم.




اگه مطلب نگذاشتم و نیومدم یا اشكال از اینترنته یا خونه نیستم یا خوابم ناراحت نشید
اگه دیدید تو پستای قدیمی عکس مکسا معلوم نیست بدونید اشکال از آپلودسنترای مسخرست
بعد بهتون بگم که من خودم تنها نویسنده اینجام و آقا محمدرضا و آقاقانع هم نویسنده کمکین و سه تا نویسنده بیشتر نداره این وبلاگ
وگرنه نام وبلاگ میشد اتفاقات امروز ده بیست نفر نه اتفاقات امروز من پـ درخواست نویسندگی نکنید
حالا همچین وب خاصیم نیستیا ولی منم اخلاق خاص خودمو دارم


اگه میخواستید تبادل لینك كنید تو نظرات همین پست بگید


امیدوارم خوش بگذره

لطفاً با جنبه باشین و برخى پست هاى خالى بندى رو جدى نگیرید
و با این خبر این پست به اتمام میرسه
خدافس
زت زیات
مسنامه
(در ضمن یه چتروم در بلاگ قرار داره که اگه ازش استفاده کنید خوشحال میشیم :))

پ.ن: فک کنم اون چتروم دیگه وبلاگ نداره،ولی اگه داشت ازش هنوز استفاده کنید چون ما همچنان خوشحال میشیم


[ پنجشنبه پنجم آبان 1390 ] [ 06:15 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] آقا یه سوال و نظر

با ممل داشتیم پیش دبستانی و دبستان رو میگفتیم که چقدر رو مخ بود انصافن
مثلن ممل میگفت گردنمون رو میخاروندیم همه یهو میگفتن دست نکن تو دماغت:|
دِ آخه پدَسگا این دماغه؟!
بعد اینو میگفت که مثلن مدله تیتاپامون یکی بود میگفتیم خوشبختم اَ خوشبختیت بدبختم
:|
ینی چی آخه؟!
به معنیه واقعیه کلمه ایت دازنت میک سنس یعنی
حالا اینو قبلن تو یه پست تو دو سال پیش اشاره کردم بهشا
نیاین بگین "آقا اینو قبلن گفتی کــــــــه...پسته تکراری میذاریـــــــ..."
هر کی ا این حرفا بزنه خره D:
بعد من اینو میگفتم که یه بازی بود ا کلاس بیرون میکردن بعد یه چیزی رو جاشو عوض میکردن میومدی تو کلاس باید میگفتی چیه
بعد میگفتم من یه بار فالگوش واستادم اومدم تو دعوا میکردن که فالگوش واستادم
آخه لامصبا
تو مثلن این دستمال کاغذی رو ورمیداری میذاری دو تا میز اونورتر
من ا پشته این دره فولادیه کلاسمون که عینه دره زندان بود چی جوری باید میفهمیدم که اون کارو کردی؟! نه واقن چی جوری؟!
روانیمون میکردن یعنی تو این پیش دبستانی

پ.ن: آهنگه fine line امینم پیشنهاد میشه.



طبقه بندی: روزانه، 
[ یکشنبه بیست و نهم شهریور 1394 ] [ 09:46 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

با ممل و امین رفتم تونل وحشت
بعد این اولاش هر چی میومد من فحش تا میتونستم میدادم
ینی فحشا
فحش
بعد ریده بودم به خودم
حالا بقیه همه شجاع بازی در میاوردن
باشه اصن شما نترس
شما زورو
گوشتای خورشتم واسه شما
ولی من ریده بودم به خودم هر چی میومد فحش میدادم
بعد این تهش یه یارو با تبر و یه یارو با اره برقی بودن
اینا واقعی بودن آدم بودن
امین میگفت بچه ها اینا واقعین فحش ندین بهشون
دهنش سرویس ینی
بعد منو اونم آخر بودیم این اره برقیه افتاده بود دمبالمون
این جلوییاهم ماست بودن مگه میرفتن؟
خلاصه که من زدم همرو له کردم رفتم بیرون
بالاخره تونل وحشته
بحثه do or dieـه
والا
دیگه یه سری اتفاقای بامزه ی دیگه ای هم افتاد که بعلته زیقه وقت در این برنامه نمیگنجه



طبقه بندی: روزانه، 
[ یکشنبه بیست و نهم شهریور 1394 ] [ 09:38 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات




طبقه بندی: اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، عکس مکس، 
[ چهارشنبه بیست و پنجم شهریور 1394 ] [ 02:45 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

لپتاپمو چن وقته آوردم اتاق داداشم
بعد شارژو باید بیرونه اتاق بزنم
خلاصه ینی در بسته نمیشه
باید بالش بذاریم پشتش
بعد دیروز اومدم برم بیرون ا اتاق
داداشم ولی تو بود
بالشو انداختم رو پادری همزمان که داشتم درو میبستم پادری هم میکشیدم که بالش بمونه پشته در
بعد خیلی دقت داشتم میکردم به پادری
گردنم موند لا در

داداشم میگفت قطعه نخاع نشی؟
آی چقدر خندیدیم





طبقه بندی: روزانه، 
[ چهارشنبه بیست و پنجم شهریور 1394 ] [ 02:11 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات


- حاج آقا چرا نیومدن پس؟!


- ایشون یوبس احوال تشریف دارن.




طبقه بندی: اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، جمله ى امروز، 
[ چهارشنبه بیست و پنجم شهریور 1394 ] [ 01:39 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات




طبقه بندی: عکس مکس، اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، 
[ چهارشنبه بیست و پنجم شهریور 1394 ] [ 05:35 قبل از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات


رفتم بیرون اَ اتاق الآن
همین الآن
دلیلش یادم نیس
خلاصه و رفتم و اینا دیدم هلو شستن گذاشتن تو سبد و اینا
گفتم آخ جون هلو و اینا تو دلم
بعد رفتم ورداشتم یه گاز زدم اصن مردم
دیدم نمیتونم ا پسه این هلو بر بیام
ینی یه جوری بود که میگفتم اگه یه گاز دیگه بزنم اُوِردُز میکنم
خلاصه هر جوری بودش خوردم
و الآن قلبمم درد میکنه
و تا زیربغلمم نوچ شده




طبقه بندی: روزانه، اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، یادش بخیرها، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 11:34 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

سرما خوردم
بعد گلوم چرک کرده
اینجوریا

دیدی یارو میگه من مرگو با چشمام دیدم؟
الآن هر کی بیاد کناره من، مرگو با دماغش میبینه



طبقه بندی: روزانه، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 11:22 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

تو تهران میخوان بگن یارو خعلی شاخه میگن یارو خعلی امیر فرده


طبقه بندی: اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 11:19 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

اون روز خعلی خندیدیم
ولی یادم نیس چرا
خلاصه که خعلی خندیدیم بسوزین تو افسردگی بمیرین همتون



طبقه بندی: روزانه، اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 11:08 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات



ما اون موقع که بچه بودیم شوکولاتارو مثه آدم باز میکردیم بعد توش دسمال کاغذی میذاشتیم میدادیم به یکی دیگه
اوجه کیفور شدنمون اون لحظه بود
عشقه دنیارو میکردیم



طبقه بندی: روزانه، یادش بخیرها، عکس مکس، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 01:04 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

تو حیاط نشسته بودیم چن وقت پیش
تو مد
بعد یکی ا بچه ها عشقه ابیه صداشم شبیش میکنه و اینا هی ابی میخوند ممدم صداشو ضبط میکردو اینا
بعد هی میگفت اینو بخون اونو بخون
بعد خلاصه یه ربع این همینجوری داش میخوند این وسطاشم ادا در میاورد: آماشاللاااا
قربونه تک تکتووووون
یارو ینی ابیه اصن
بعد ساکت شده بودیم من یهو خوندم: جامه جهانیـــــه مرااااا پیره ترانه کرده ای
بعد ممد میگفت آره جامه جهانیو بخون
بخون دیگه چس نکن خودتو
جام جهانیو بخون
جدی ام میگفت جام جهانی رو
فک کنم هنوزم فک میکنه جام جهانیه

حالا انصافن الآن خودمم شک کردم
فک کنم همون جام جهانی درستشه



طبقه بندی: روزانه، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 11:55 قبل از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

آشپزخونه رو خالی کردن-یم
ینی این میزه وسطشو اینا با این دورو ورو ورداشتیم آوردیم تو حال
نمیدونم چرا
گردگیری اینا میخوان بکنن حتمن
بعد میری آشپزخونه یه فضایی ایجاد شده که دوست داری گل کوچیک بزنی

پ.ن: رادیو مادیو جدید به زودی



طبقه بندی: روزانه، اخبار وبلاگ، 
[ دوشنبه بیست و سوم شهریور 1394 ] [ 11:44 قبل از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

https://instagram.com/p/7fMJQ4jiwN/?taken-by=emin3m_soldiers


طبقه بندی: اضافى و چرت و پرت و لینك و بامزه و جوك و ...، 
[ جمعه بیستم شهریور 1394 ] [ 03:19 بعد از ظهر ] [ شما میتونید امیر صدام کنین ] نظرات

تعداد کل صفحات : 135 ::     1  2  3  4  5  6  7  ...  



      قالب ساز آنلاین