لبخند میزنم :)

یه مستند فوق العاده بی‌نظیر از حیات وحش. با گویندگی دیوید اتنبرو ^__^ 

واقعا باید به عنوان فیلم سینمایی ژانر هیجانی و دراما نگاهش کنید نه یه مستند. چون نمیدونم چرا اغلب دور و بریای من نگاهشون به مستند یه چیز خشک و بی روحه. 

این مستند ۵ قسمت داره در مورد ۵ گونه‌ی در خطر انقراض. شامپانزه، شیر ، گرگ خالدار ، ببر ، پنگوئن

من قسمت شیر و پنگوئنش رو از بقیه بیشتر دوست داشتم. 

تا حالا نگران گرمایش جهانی و آلودگی پلاستیک ها بودم. چیزی که این مستند به من فهموند این بود که یه خطر خیلی بزرگ دیگه کمبود فضا برای حیاط وحشه. شاید تا الان دلم میخواست یه خونه‌ وسط روستا برا خودم بسازم و تو باغ خودم زندگی کنم، اما حالا فک میکنم با رشد روزافزون جمعیت انسان، باید همون فضای آپارتمانی رو برای خودمون بپذیریم. و اگه میخوایم بچه‌هامون جایی برای دویدن داشته باشن، باید به فکر بچه‌های سایر حیوانات هم باشیم، و میتونیم از فضاهای موجود مثل پارک‌ها بهره ببریم. اگه قرار بود یه کاری کنم، میرفتم هزینه میکردم، خونه‌هایی که تجاوز کردن به حریم جنگل رو میخریدم و تخریب میکردم تا دوباره به محدوده‌ی جنگل برگردن. 

به طور کلی فک میکنم جمعیت انسان‌ها داره از فاز لگاریتمیش در میاد و انگار داریم به پلاتو نزدیک میشیم. پلاتو جاییه که دفعیات یه سری از باکتری‌ها باعث مرگ باکتریهای دیگه میشه، جاییه که غذا برای همه کافی نیست و باز هم یه عده میمیرن. رقابت شدید برای مکان، منابع و نشون دادن برتری‌ها. البته که در جمعیت انسان‌ها این پلاتو قطعا با جنگ مقارن میشه به نظر من. هرچند شاید ما چون "انسان" هستیم، بتونیم کاری کنیم که به اون مرحله نرسیم. چون انسان "میبخشه" ، "شریک میشه" ، و معنی همنوع رو درک میکنه. 


19 خرداد 98 ساعت 21:49 | حسنا :) | نظرات

کسی نمیدونه اولین بار چه کسی این پویش رو راه انداخته اما هرچی هست خیلی فراگیر شده و مخصوصاٌ توی تامبلر میتونید ایده های خیلی خوبی ازش ببینید.
صدروز بهره وری ، یعنی شما میای یه اهداف حداقلی برای خودت در نظر میگیری و صد روز پیگیری میکنی که به این اهداف حتماً برسی . دقت کنید در سایر برنامه ریزی ها ما میگیم برنامه بریزید، یه هفته اجرا کنید، خطاهاشو پیدا کنید و دوباره برای هفته بعد برنامه بریزید تا بالاخره به برنامه ی مطلوب برسید، و همچنین از کم شروع میکنیم و هی برنامه رو ارتقاع میدیم، مثلا هفته اول میگیم 20 ساعت در هفته درس بخونم، اگه به 20 ساعت برسیم هفته بعد 22 ساعت در نظر میگیریم. اما توی صد روز بهره وری، باید شما حداقل ها رو در نظر بگیرید، و چیزی هم به اسم نرسیدن به برنامه نداریم، هرجور شده باید خودتون رو به برنامه برسونید. وقتی میگم حداقلی ها یعنی خودتون رو در بدترین حالت تصور کنید (مثلا رفتید مسافرت) حالا توی مسافرت چه فعالیت هایی میتونید انجام بدید که بهره وری خودتون رو هم داشته باشید؟ و تعریف بهره وری هم کاملاً به خود شما بستگی داره.

اهداف من اینا هستن :

2 ساعت مطالعه
یک فعالیت ورزشی
یک فعالیت پاکیزگی
یک فعالیت تفریحی
یک ساعت پروژه
انجام تمام تسک ها
خواندن تمام ایمیل ها
نوشتن یک متن

خب فک میکنم حالا متوجه انعطاف پذیری و حداقلی بودن شده باشید.

بعداً براتون عکس صفحه رو میذارم! 



25 آذر 97 ساعت 20:44 | حسنا :) | نظرات

سلام دوباره!

آقا ازونجایی که من عذاب وجدان داشتم بابت گرفتن جزوه ی دیگران، گفتم که فلانی تو چرا خودت جزوه نویس برتر کلاس نمیشی؟ ثواب هم داره! میتونی بدی به بقیه و ازشون بخوای برات دعا کنن. تازه کلی هم خوشحال کننده س که آدم یه جزوه ی مرتب داشته باشه! اینگونه شد که امروز اولین جلسه ی کلاس ژنتیکمون بود (یعنی در واقع 3 تا استاد داشتیم براش و این اولین جلسه ی استاد سوم بود) و منم اینگونه جزوه ام رو آغاز کردم، تمام نکات رو سعی کردم بنویسم و باید امشب هم تکمیل کنم جزوه رو اگه یه نکاتی رو سر کلاس جاشو خالی گذاشتم :) 

ترکیب نوشت افزار ها : راپید، روان نویس، مداد، نوک نمدی استدلر خجالتی که دخترخالم برام کادوی تولد خریده *__* ( در جریان هستید که خجالتی چه رنگیه دیگه؟ میتونید این پستو بخونید ) 

 شما تو جزوه نوشتن چگونه اید؟



اینم عکسی که ازش الهام گرفتم!



18 آذر 97 ساعت 19:10 | حسنا :) | نظرات

خب وقتی میانترم دارم آیا طبیعی نیس همه ی پستا درباره ی تکنیک های مطالعه بشه؟ 
و اینم بگم فک نکنید این چیزا یه روزه به دست میان، اینا چیزایی هستن که بعد از حدود 6 7 سال ثبت مداوم عادات مطالعه م به دست اومدن و برای هرکسی ممکنه متفاوت باشه این تنظیمات، من هم بعد از این سالها همچنان در حال آزمون و خطا هستم و با اینکه هرروز به سمت رشد رفتم ولی خب همیشه یه چیز بهتری وجود داره که بخوای بهش برسی. 

 چقد حرف زدم!

اصل مطلب :

دوران پیشادانشگاه! که تو خونمون بودم، یه دیوار اتاقمو سرتاسر مقوا زده بودم، زیرش یه خط کشیده بودم و نیم سانت نیم سانت علامت زده بودم، در واقع یه نمودار خیلی بزرگ دیواری بود که خط افقی نشون دهنده روز و خط عمودی نشون دهنده ساعت مطالعه بود. 
بعد ساعت مطالعه هم طبقه بندی میشد، راستش سال اول دوم و سوم یادم نیست طبقه بندیام چی بودن، ولی سال پیش دانشگاهی یادمه طبقه بندیام به اینصورت بودن :
زیر 5 ساعت : fly
بین 5 تا 7 : butterfly
بین 7 تا 9 : bitterfly
بین 9 تا 11 : betterfly
بالای 11 : besterfly
بالای 13 : timerfly

یه قورباغه هم اون پایین کشیده بودم که هرروز غذاش همینا بود. اگه کمتر از 5 ساعت میخوندم یه مگس بهش میرسید،, و اگه بالای 13 میخوندم (البته مطمئنم کمتر بوده تایمرفلای ولی طبقه بندیا همین بودن) یه تایمرفلای به قورباغه می رسید و بالاش هم نوشته بودم the time no more flies!
این از این!
اما دوران پسادانشگاه چون دیگه اون حریم خصوصی نبود دوس نداشتم رو دیوار چیزی بچسبونم، اینه که تلاشهام برا ثبت ساعت مطالعه تقریبا بی نتیجه موند و فقط ختم شد به دوران امتحانات که حتما باید ثبت میکردم تا انگیزه بگیرم. اما تازگی که بوژو رفتم خریدم، دوباره یه صفحه رو به همین کار اختصاص دادم.

و اما الان طبقه بندی به این صورته :

زیر 3 ساعت : هیچی
بین 3 تا 5 : میتونم یه ویدیوی 15 دقیقه ای توی یوتیوب ببینم
بین 5 تا 7 : میتونم به خودم یه کتاب کمتر از 10 هزار تومنی جایزه بدم
بین 7 تا 9 : میتونم به خودم یه کیک خامه ای (هر مدلی دلم بخواد!) جایزه بدم
بیشتر از 9 : میتونم یه آخر هفته برم موزه

این هم عکسش 





24 آبان 97 ساعت 22:48 | حسنا :) | نظرات

مشخصه عقده ی وبلاگ ننویسی این مدت مونده تو دلم؟ :D

خب من یه تکنیک جدید برای عمقی تر خوندن و تکرار درس توی وقت های اضافه رو از امروز به کار می برم. خیلی هم ساده س!
اول درسو خوب میخونم (کتاب منبع رو میخونم در حالی که جزوه جلومه و جزوه رو تکمیل میکنم با نکات )، و تکنیک جدید فردای روزی که درس رو خوندم شروع میشه! به اینصورت که میرم یه جای خلوت و درس رو برای خودم در کمتر از ده دقیقه توضیح میدم و صدامو ضبط میکنم. بعداٌ توی راه و اوقات فراغت میتونم به این ویس هایی که خودم ضبط کردم گوش بدم. 

امیدوارم مفید بیفتد!!

+ شما تا حالا اینکارو کردید؟
+ آهان یه کار دیگه هم کردم که تو پست بعدی میگم! 


24 آبان 97 ساعت 22:41 | حسنا :) | نظرات

ترم پیش توی همین بولت ژورنالم ( یه اسم فارسی براش پیشنهاد بدید!) یه صفحه نوشتم با عنوان تصمیمات ترم جدید ، بعد همه‌ی تصمیم هامو در حد یه صفحه نوشتم و این بود تا آخر ترم بعد از اینکه امتحانامو دادم رفتم خوندمش و خیلی خوشحال شدم که اونموقع این صفحه رو نوشته بودم. چون میتونستم بفهمم اول ترم چه تصمیماتی داشتم ؛ به چه اندازه بهشون عمل کردم ، اصلا تصمیم مفیدی بوده یا نه. بعد اومدم ۴ دسته از تصمیم ها رو با هایلایت رنگی کردم. 
دسته اول : انجام دادم و مفید بوده و ادامه خواهم داد
دسته دوم : تا حدودی انجام دادم ولی مفید بوده و به صورت کامل انجام باید بدم
دسته سوم : انجام ندادم ولی تو ترم جدید باید امتحان کنم
دسته چهارم : انجام ندادم و قصد انجام دادن در آینده هم ندارم

و فک نمیکردم نوشتن این تصمیمات انقد بعدا به دردم بخوره ولی خب برا من خیلی خیلی به درد بخور بود بنابراین این ترم هم تصمیماتم رو توی یه صفحه با عنوان تصمیمات ترم جدیدتر نوشتم. توی ادامه مطلب چندتا از کارایی که مفید بوده رو خواهم نوشت. :) 

+ شما هم تا حالا شده تصمیماتتون رو بنویسید؟ چه تجربه ای از اینکار دارید؟ 
+ پند های شما را برای درس خواندن و نمره افزودن پذیرا هستیم :)



ادامه مطلب
15 بهمن 96 ساعت 10:49 | حسنا :) | نظرات

دیروز رفته بودم مدرسه که مثلا رتبه برترا با بچه ها صحبت کنن ، بعدش یکی از بچه ها که رتبش از من بهتر بود گفت که من برای تمام حفظیاتم از جعبه لایتنر استفاده می کردم و چیزی رو که یه سال پیش خوندم و هربار یادم میرفته با جعبه لایتنر تو یه ماه یاد گرفتم و هنوز که هنوزه یادم نمیره. 

من خودمم استفاده میکردم البته یه مدت ولی خب یه خورده حوصله سر بر بود گاهی ، گذاشتمش کنار. ولی دوباره با حرف این دوستم امروز رفتم این جعبه رو آوردم ( که اسمش جعبه به یاده و مال کانون قلم چیه) یه چندتا فیش سفید هم داشتم، اونارم برداشتم تا باهاش لغتای انگلیسی و آلمانی یاد بگیرم.

اینم دیکشنری جیبی آلمانیمه که خیلی وقته خریدم و هر لغتی که نگاه میکنم کنار لغتو تیک میزنم تا بدونم این لغتو قبلا خوندم. 

اون ماژیک فسفریارم برا آلمانی رفتم خریدم (جز زردش) چون همه اسامی مذکر مونث خنی دارن ، مونثا رو صورتی میکنم ، مذکرا رو ابی ، خنثی ها رو سبز و غیر اسم ها رو زرد. تا تو ذهنم بهتر بمونه. 

آهان بعد طرز کارم اینجوریه که ، روز اول لغت ها رو وارد خونه اول میکنی ، سمت راست پایین ترین خونه (اون سه تا خونه کوچیکه روزانه ان) ، بعدش روز دوم لغتا رو میخونی اگه بلد بودی وارد خونه دوم روزانه میکنی ، روز سوم لغتا رو میخونی ، اگه بلد بودی وارد خونه سوم روزانه میکنی ، اینم بگم هرجایی که لغت رو بلد نبودی لغت برمیگرده به خونه اول اول. بعدش روز چهارم لغتا رو میخونی اگه بلد بودی وارد خونه اول هفتگی میکنی. یه روز از هفته رو باید بذاری برا خون های هفتگی. من مثلا یکشنبه رو انتخاب کردم. بعدش یکشنبه لغتای اون خونه رو میخونی و اگه بلد بودی میره وارد خونه دوم هفتگی. هفته بعدش یکشنبه لغتا رو میخونی و میره وارد خونه اول ماهانه. و باز یه روز در ماه برای بررسی خونه های ماهانه باید انتخاب بشه که من اول ماه رو انتخاب کردم. و بعد اون روز اگه درست جواب بدی میره تو خونه ی دوم ماهانه و اگه ماه بعد هم درست جواب بدی لغت از جعبه خارج میشه و به ذهن شما برای همیشه وارد میشه!! البته این در صورتیه که یه لغت بتونه از تمام این سد ها عبور کنه. و در واقع لغات جدید هرروز وارد خونه اول میشن. (امیدوارم مطلبو رسونده باشم!)



8 شهریور 96 ساعت 14:40 | حسنا :) | نظرات

صفحات قبل : 1 2