لبخند میزنم :)

یه مستند فوق العاده بی‌نظیر از حیات وحش. با گویندگی دیوید اتنبرو ^__^ 

واقعا باید به عنوان فیلم سینمایی ژانر هیجانی و دراما نگاهش کنید نه یه مستند. چون نمیدونم چرا اغلب دور و بریای من نگاهشون به مستند یه چیز خشک و بی روحه. 

این مستند ۵ قسمت داره در مورد ۵ گونه‌ی در خطر انقراض. شامپانزه، شیر ، گرگ خالدار ، ببر ، پنگوئن

من قسمت شیر و پنگوئنش رو از بقیه بیشتر دوست داشتم. 

تا حالا نگران گرمایش جهانی و آلودگی پلاستیک ها بودم. چیزی که این مستند به من فهموند این بود که یه خطر خیلی بزرگ دیگه کمبود فضا برای حیاط وحشه. شاید تا الان دلم میخواست یه خونه‌ وسط روستا برا خودم بسازم و تو باغ خودم زندگی کنم، اما حالا فک میکنم با رشد روزافزون جمعیت انسان، باید همون فضای آپارتمانی رو برای خودمون بپذیریم. و اگه میخوایم بچه‌هامون جایی برای دویدن داشته باشن، باید به فکر بچه‌های سایر حیوانات هم باشیم، و میتونیم از فضاهای موجود مثل پارک‌ها بهره ببریم. اگه قرار بود یه کاری کنم، میرفتم هزینه میکردم، خونه‌هایی که تجاوز کردن به حریم جنگل رو میخریدم و تخریب میکردم تا دوباره به محدوده‌ی جنگل برگردن. 

به طور کلی فک میکنم جمعیت انسان‌ها داره از فاز لگاریتمیش در میاد و انگار داریم به پلاتو نزدیک میشیم. پلاتو جاییه که دفعیات یه سری از باکتری‌ها باعث مرگ باکتریهای دیگه میشه، جاییه که غذا برای همه کافی نیست و باز هم یه عده میمیرن. رقابت شدید برای مکان، منابع و نشون دادن برتری‌ها. البته که در جمعیت انسان‌ها این پلاتو قطعا با جنگ مقارن میشه به نظر من. هرچند شاید ما چون "انسان" هستیم، بتونیم کاری کنیم که به اون مرحله نرسیم. چون انسان "میبخشه" ، "شریک میشه" ، و معنی همنوع رو درک میکنه. 


19 خرداد 98 ساعت 21:49 | حسنا :) | نظرات

 در مورد جنگل زدایی در آمازون. قضیه ازونجا شروع میشه که آلان گارسیا، رئیس جمهور پرو، طی یه سخنرانی از کارآفرینان آمریکایی میخواد که بیان و در پرو سرمایه گذاری کنن. یه قراردادی هم این بین بسته میشه. بعد ازون، متوجه میشن که در جنگل آمازون مخازن نفت وجود داره، مردم بومی از دادن زمین ها امتناع می ورزن، اما گارسیا میاد میگه ما زمینو از شما میخریم و پولشو بهتون میدیم. یه سری قبول میکنن و خلاصه با یه پول اندکی سر مردم کلاه میذارن و استخراج نفت و خاک و ... توی آمازون اغاز میشه. اینجاست که پیزانگو، که رییس این قبیله های بومیه ( رییس که نه، در واقع کسیه که حرفشونو به دولت میرسونه) میاد میگه بابا این پولی که بهتون میدن، دو ساله سه ساله، بعدش پول تموم میشه ولی شما محل زندگیتونو از دست دادین، محل کسبتونو از دست دادین، اینا کل جنگلو نابود میکنن. خلاصه که یه جنبشی راه میفته، تمام مردم بومی که جمعیتشون زیادم بود راه میفتن راهپیمایی میکنن، گارسیا باز میاد سخنرانی کنه که جوو بخوابونه، میگه که آمازون فقط مال شما نیست، متعلق به تمام مردم پروئه و حق اعتراض ندارین. این پیشرفت به سود تمام کشوره. یه مدت اروم میشن ولی باز دوباره اعتراضات شروع میشه. تا جایی که جاده ای که از امازون رد میشه رو میان میبندن. صدها کامیون تو جاده متوقف میشن، و اینجاست که دولت خطرو حس میکنه. سریعا جلسه تشکیل میدن، پیزانگو میره ، میگن چی میخوای؟ میگه تمام قوانین این قوانینی که برای تصرف امازون نوشته شده باید لغو بشه. چند روز صحبت میکنن، به نتیجه نمیرسن. در اخر پیزانگو میگه تمام قوانین هم نه، شما اگه فقط قانون 1090 که مربوط که جنگل زدایی هست رو لغو کنید، ما از ثانیه ی بعدش از اعتراض دست میکشیم، جاده رو آزاد میکنیم، و مثل اینکه جلوی خطوط گاز رو هم گرفته بودن، میگن اونم ازاد میکنیم. هیچی این اصلاحیه میره تو مجلس، اونجا گارسیا میاد و یه دروغ شاخدار میگه، میگه که اگه ما حتی یه ویرگول از این قوانین رو تغییر بدیم، قرارداد تجارتمون با آمریکا به هم میخوره. در صورتی که این دوتا قضیه کاملاٌ بی ربط به هم بودن و حالا اونجا میاد و تحریک میکنه مجلسو خلاصه. بعد به رای میذارن، هنوز اول جلسه س و همه نیومدن، همه تو صندلیاشون ننشستن، در عرض یک دقیقه رییس مجلس میگه اگه نشینین دیگه رایتون حساب نمیشه، بدو بدو میرن ولی بازم همه نمیرسن که رای بدن و در نهایت قانون لغو نمیشه. اونجا اعتراض میشه، میگن اگه مردم امازون بفهمن اینجا چه اتفاقی افتاده تبعاتش گردن شما هم هست. اقا ازون طرف هم مردم خبردار میشن که قانون لغو نشد. مجلس به لغو این یه دونه قانون هم رای نداد. اینجاست که دیگه آشوب شروع میشه، پلیس میره اونجا میگه باید جاده رو ازاد کنین ، اینم بگم پلیس قبل از این هم رفته بود، مردم گفتن ما طرفمون دولته نه پلیس، و این یه مسئله سیاسیه نه امنیتی. و یه تفاهم نامه هم با پلیس میبندن که نه اونا به پلیس اسیب بزنن نه پلیس به اونا. اما به اینجا که میرسه مردم عصبانی میشن، 38 تا پلیس که محافظت میکردن از اون شرکت استخراج نفتو میگیرن، با اینکه رهبر گروه بهشون میگه بابا این راهش نیست ولی مردم از کنترل خارج میشن. بعد پلیس حمله میکنه چند نفر زخمی میشن، با وجودی که فقط زخمی شدن و نمردن، چند نفر اونجا فریاد میزنن که شما دارین ما رو میکشین، درگیری شروع میشه و در نهایت 15 تا بومی و 11 نفر از نیروهای پلیس کشته میشن. دیگه بلبشویی میشه که بیا و ببین. ولی جالبش اینه که توی اخبار رسانه همه جا، فقط از کشته شدن 11 تا پلیس صحبت میشه. هیچکس نمیگه که خود پلیس اول تیراندازی رو شروع کرده و فک میکنم اونجوری که من فهمیدم مردم حتی اسلحه هم نداشتن و وقتی درگیری شدت میگیره از همون اسلحه های پلیسا میدزدن. این وسط اتفاقات زیادی میفته که باید خودتون ببینید. حرف هایی که واقعا باید ثبت بشه تو تاریخ.

نتیجه ی نهایی این میشه که نه فقط قانون 1090، بلکه تمام قوانین لغو میشن. کمیسیون تشکیل میشه، اوه یه دعوایی میشه که بیا و ببین. ولی اونجایی که یه خانومی بلند شد گفت شما با لغو یه بند، میتونستید تمام این دعواها رو خاتمه بدین، اما دستتون رو در خون غلتوندیدن. فک میکنم اینجا نخست وزیره که عصبانی میشه حرفای بدی میزنه، میگه تو به من میگی دستم توی خونه، این اهانته به من، ولی غائله ختم میشه. گارسیا هم دوباره میاد یه حرفایی میزنه، واقعا ادم یاد رئیس جمهورای خودمون میفته. ولی با وجود لغو قوانین در عمل به اینچیزا توجه نمیشه. امازون همچنان درحال جنگل زداییه، بسیاری از مناطق بخاطر نشت نفت اب سالم اشامیدنی ندارن، درصد کادمیوم و سرب توی خون مردم بومی به شدت بالا رفته، ماهی ها نابود شدن، غذا کمیاب شده و مردم دارن ذره ذره جون میدن و هنوز هیچی به هیچی...

 

در این جریانات چیزی که برام خیلی جالب بود مغلطه و طرز حرف زدن گارسیا بود. و اگه بخوام یک نفر رو مقصر تمام قضایا بدونم قطعا شخص گارسیاست. و اینکه رسانه چقدررررر با افکار مردم بازی میکنه و قضیه رو کاملا بر خلاف چیزی که هست نشون میده.   


در ادامه بگم که فهمیدم آلان گارسیا همین ۱۷ آوریل ۲۰۱۹، یعنی ۲۸ فروردین ۹۸ خودکشی کرده، برای یه فساد مالی پلیسا اومدن دستگیرش کنن که دقیقا پیش پای پلیس یه گلوله تو مغزش خالی میکنه و تمام. 



16 خرداد 98 ساعت 09:53 | حسنا :) | نظرات

خب من از بین جوایز اسکار به این بخش بیشتر از بقیه علاقه‌مندم. و دلم میخواد همه‌ی فیلمای اسکار خارجی زبان رو ببینم. 

امسال از اسکار ۲۰۱۸ شروع کردم : 

shoplifters - ژاپن 
 
 چند نفر کنار هم زندگی میکنن. یه پیرزن، یه دختر، یه زن و شوهر و یه پسربچه. مرده به پسر کوچیکه مغازه دزدی یاد میده. بعد یه دختر کوچیکی سرراهشون قرارمیگیره یه شب، که داره گریه میکنه. اینام میبرنش خونه بهش غذا میدن؛ دختره میگه نمیخوام برگردم خونمون اینا هم نگهش میدارن با اینکه تلویزیون اعلام کرده این بچه گمشده. و حالا در آخر یه اتفاقایی میفته که ربط این آدما به هم رو میفهمین. آخرش من واقعاً شوکه شدم. ایده جدید بود. ولی خب معضلی که سعی داشت نشون بده به نظرم بیشتر شاید متناسب با همون ژاپن بود، اگرچه برای ما هم میتونست پیام‌هایی داشته باشه. 
شاید به نظرتون فیلمای ژاپنی سرد و بی‌روح بیان ولی به نظر من اینجوری نیستن. الان تو این لیست بی‌روح‌تر از همه فیلم roma بود. 

اخطار : یکی از نقش‌ها توی فاحشه‌خونه کار میکنه و کاراکتر بدی هم نشون نمیدنش
یه جا رابطه زن و شوهره‌ رو نشون میده که صحنه ببش از حد بازه. ولی به نظرم قابل سانسوره. یعنی اگه دوبله رو ببینید چیزی رو از دست نمیدید. 

never look away - آلمان 
تحریم نقاشی و هنر در آلمان شرقی و جنایت‌هایی که رخ داده برای اصلاح نژاد در آلمان. تفکر تخریبی اینکه فقط آدمایی که کاملاً سالم هستن باید زنده بمونن چون منابع زمین محدوده. مفهومش واقعا قشنگ بود ولی کاش این صحنه‌ها رو نداشت. البته به نظر من قابل سانسوره و بدون اونا هم مفهوم فیلم عوض نمیشه. 

اخطار : یه جا دختره لباساشو کامل در میاره و پیانو میزنه، برادرزادش که میاد بهش میگه هیچ وقت روتو برنگردون. ( اسم فیلم از همین گرفته شده ) و این مفهوم که وقتی چیزای ناخوشایند و دردها و رنجا رو میبینی پشتتو نکن.
پسره یه نقاشی بدون لباس از زنش میکشه. 
صحنه‌های رابطه بین دختر و پسره هم که خیلی زیاده. هر وقت خوشحالن!! 

cold war - لهستانی
داستان در زمان جنگ سرد روسیه و لهستان رخ میده. خفقان. موسیقی فولکور زیبایی که باید در خدمت منافع دولت قرار بگیره. من کلاً از فضای فیلمای پاول پاولیکوفسکی زیاد خوشم نمیاد. سکوت‌های طولانی. صحنه‌هایی که ناگهان عوض میشن. هیچ جمله‌ای کامل تموم نمیشه و همش خودت باید حدس بزنی خب الان چه اتفاقی افتاد و منظور طرف چی بود. مثلاً فقط میگه تو روابط خوبی داری. بعد باید خودت بفهمی منظورش این بوده برامون جاسوسی کن! تا یه جایی خوبه‌ها، که فیلم رو نیست؛ ولی انقد تعداد این دیالوگهای ناتموم و این چیزایی که خودت باید بفهمی زیاده که با یه بار فیلم دیدن اصلا نمیفهمی چی شد و حتما باید فیلمو دوبار ببینی. 
بعد تو فیلم هم خیانت خیلی زیاد داشت، پوچی ، ناامیدی. میدونم البته میخواد فضای خفقان اون زمانو نشون بده، ولی خب من شخصاً خوشم نمیاد. 

اخطار : دختره با یه چار پنج نفری میخوابه و حتی از آخری بچه میاره ولی جلوی بچه‌ اش میره بغل معشوقه‌اش :/ 
صحنه‌های رابطه هم زیاد داشت دیگه. ولی خب خداروشکر فریم بسته گرفته بودن و تقریباً فقط صورتشون معلوم بود، ازین لحاظ آدم هی همش مجبور نبود چشاشو ببنده، ولی بازم برا بچه‌ها مناسب نبود دیگه. 

فیلم سیاه سفیده. 

من از این کارگردان فیلم Ida رو هم دیده بودم. به نظر من این از لحاظ انسجام و پایان بندی بهتر از ایدا بود، کلاً داستان پخته‌تری داشت به نظرم. ولی خیلی خیلی ناامیدانه. خیلییییییییییی. وای صحنه‌ی آخرو که نگم :(

capernaum - کفرناحوم - لبنان
این عاااااااالی بود به نظر من ! 
داستان پسر دستفروش و خانواده‌ش. من خیلی دوسش داشتم. پسر فوق العاده‌ای بود. 

صحنه نداشت تا جایی که یادمه. با اینحال به نظر من مناسب برای زیر ۱۵ سال نیست اینجور فیلما. 

roma - مکزیک - برنده‌ی اسکار
راستش اصلا نفهمیدم چی شد! داستان یه خدمتکاره که با یه پسری دوست میشه. البته چندان عشق و علاقه‌ای هم مطرح نیست. صرفاً گزینه‌ی دیگه‌ای ندارن. بعد ازونطرف توی خونه‌ای که کار میکنه، شوهر خانومه میره یه سفر کاری، اما یه سری تنش این وسط وجود داره. داستان خیانت، تنهایی، و یه بلبشوی تاریخی هم هست تو همون بازه که من حالا باید برم بخونم ببینم قضیه چی بوده. ولی راستش خیلی خوشم نیومد. چون اصلا هیچ اوج یا فرودی نداشت. خیلی خیلی یکنواخت. دیالوگهای مختصر و محو. سکوت‌های طولانی. البته برنده‌ی اسکار این یکی بود. 

اخطار : فقط یه صحنه پسره کاملاً برهنه میشه. نمیدونم هدفشون چیه :/ حالا مثلا لخت مادرزاد نشه برنده‌ی اسکار نمیشی؟ هیچ تاثیری هم رو روند فیلم نداره. 

از بین تمام این فیلما، فقط تو فیلم never look away برهنه شدن دختره یه مفهومی داشت تو فیلم و جزئی از داستان بود. بقیه‌شون بیخود بودن. فقط گمونم میخوان فیلمو جذاب‌تر کنن!!!!! 


31 اردیبهشت 98 ساعت 23:45 | حسنا :) | نظرات

سلام! اینا فیلمایی هستن که خیلی خوشم اومده و ژانر مورد علاقم اکشن و معمایی و پلیسیه ، البته فقط بزن بزن و بدو بدو ، خون و خونریزی و کشتن با سلاح سردو دوس ندارم (چیزی که تازگیا تو هالیوود مد شده!) 

1. جان سخت (die hard) : اینم فیلم 5 سری داره ، یه قهرمان که اتفاقی توی موقعیت هایی قرار میگیره و اکشنش به نظرم بی نظیره!! 

2. بلوک ب13 ( district b13) : در مورد یه محلس که به خاطر خلافکاریای زیاد پلیس اونو جدا کرده از شهر ولی ادمای خوبی هم اونجا پیدا میشن و حالا دوباره اتفاقاتی که میفته.

3.عملیات غیر ممکن (mission impossible) : فوق العادس!! به خوبی جان سخت!! این هم 5 قسمت داره.

4.ربوده شده (taken) : اینم ازون اکشناس ها! 3 قسمت داره و عاااالیه!

5.شغل ایتالیایی (the Italian job 2003) : اینم داستان یه دزدیه ولی ازون دزدیای پرماجرا با ملات (ملاط؟) اضافه ! بازم اکشن و عالی!


و این فیلمای اکشنیه که تا حالا خوشم اومده ازشون.

+ پیشنهاداتتون برای فیلم این سبکی رو با کمال میل پذیرا هستم 
+ فیلم مورد علاقه شما چیه؟
+شما چه سبکی رو می پسندید؟




16 شهریور 96 ساعت 10:51 | حسنا :) | نظرات