جمعه 16 مهر 1395 10:47 ق.ظ
نظرات ()
Meredith
جمعه 16 مهر 95 10:37
A@a.com
http://san-antonio.blogsky.com:/ اصلا صحبت من و شما از پایه اشتباه بود.من نه نیاز دارم که خودمو اثبات کنم به شما و نه ضرورتی هست که این کارو بکنم! شما همه ی ناراحتی تون رو سر من خالی کردی! مهم هم نیست.تموم شد و رفت! اما قطعا فرق شوخی و جدی رو خودت متوجه میشی. و متوجه بودی که که هرچی از خودم تعریف کردم فقط شوخی بود.
اینقدر ناراحتم از دستت که حد نداره!
برای پ ن هم خدا ازت دور نشده.این تویی که گم شدی باید بگردی تا پیداش کنی درونت
امکان ارسال پاسخ برای نظرات خصوصی وجود ندارد.اینقدر ناراحتم از دستت که حد نداره!
برای پ ن هم خدا ازت دور نشده.این تویی که گم شدی باید بگردی تا پیداش کنی درونت
خانوم دکتر. من اصلا علت ناراحتی شما رو نفهمیدم :-/ اگه میپرسین چرا رفتم و جواب ندادم؟ بخاطر اینکه نت بلوک یهو قطع شد و بعدش هم بچه ها گفتن بیا چایی بخور. من اصلا قصد نداشتم ناراحتتون کنم. لزومی داره که به جون عزیزترین کس زندگیم "مادرم" قسم بخورم که بفهمید؟ من اصلا توی وضعیتی نبودم که شوخی کنید. اما خیلی ممنون از اینکه خواستید کمکم کنید. اما یه خواهش ازتون دارم. از دستم ناراحت نباشید. لطفا :-( این روزها هیچی دست خودم نیست. نمیخوام باز یکی دیگه رو از خودم برنجونم. دل خودم به اندازه کافی شکسته و صدای خورده ریزه هاش رو میشنوم. دیگه نمیخوام صدای شکستن دل کس دیگه رو بشنوم! نمیخوام. به خدا خسته م.وبتون رو رمزدار می کنید، یا اصلا باز میزارید دیگه مهم نیست. اصلا نمیام توی وبتون که مزاحمتون بشم و عذابتون بدم. شما هم نمیخواد چرت و پرتای منو بخونید. دیگه. اصلا چیزی ندارم که بنویسم. اگه بنویسم بازم بقیه بهشون بر میخوره. این میگه من رو گفت. اون میگه من رو گفت. همه به خودشون شک دارن. حتی اگه یه نفر گفت 100% یه جامعه خرابن اگه یه نفر باشه توی جامعه خراب باشه، خودش لااقل باید به خودش ایمان داشته باشه. لطفا لطفا لطفا ! اگه میخواید برید، نیام وبتون، اول من رو ببخشید و بعدش برید. بخدا دیگه حوصله راضی کردن این وجدان بی وجدانم رو ندارم.




