معلوم الحال شنبه 29 آبان 1395 10:03 ب.ظ نظرات ()
امشب به زور دست منو گرفتم که باید بیای باشگاه :) حالا هی از من انکار که "ورزش دشمن سلامتیه!" و از اونا اصرار که پاشو بیا.
آخرشم گفتم به شرطی میام که کاری باعام نداشته باشین. فقط نگاه میکنم :)))

هیچی ما رو فرستادن باشگاه و خودشون رفتن اسپیکر بیارن. منم تنهایی رفتم سمت باشگاه و نزدیکاش که رسیدم دیدم داخل بدنم داره آشوب به پا میشه (حسی که معمولا قبلا امتحانا به همون دست میده)
هیچی منصرف شدم برگشتم ... توی مسیر منو دیدن! 
گفتن: چرا برگشتی؟
گفتم: ناموصا نمی تونم! 
هر طوری بود به زور منو بردن با خودشون

حالا هر کی داره گوشه یه ورزشی میکنه منم نشستم روی صندلی و نگاهشون میکنم. یعنی یک ساعت و شصت دقیقه نگاهشون کردم :)) هر کی میومد یه نگاه میکرد به من که گرم کن و شلوار پوشیدم و نشستم بقیه رو نگاه میکنم و یه "خسته نباشید" میگفت می رفت.
بعضیام که آشنا بودن میگفتن : "علی بگووو ..."
منم میگفتم: "علی" 
میگفتن: "پاشو بیا تو میدون!"
- نه مرسی! من همینجوریش دارم نگاه میکنم عرق میریزم! شمابه کارتون برسید. از پشت هواتونو دارم :)

امشب تونستم با آرزوی دیرینم برسم و به چند نفر بگم "داداچ داری اشتباه میزنی"! انشالله همین فرمون برم جلو یه چیزی میشم :)