یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 01:22 ب.ظ
نظرات ()
امروز بعد از مدت ها دوندگی بالاخره طی یک اقدام خودجوش صبح علی الطلوع به دفتر معاون فرهنگی و دانشجویی رفتم و درخواست جابجایی رو مستقیما به منشیش تحویل دادم اما همین که بیرون اومدم گفتم کار از محکم کاری عیب نمی کنه این همه به این و اون شکایت کردی و درخواست دادی مستقیم برو سراغ رییس دانشگاه. فایل word نامه توی فلشم بود. اسم و فامیل رییس دانشگاه رو جایگزین اسم و فامیل معاون محترم کردم و صاف رفتم دفتر ریاست. جناب رییس جلسه تشریف نداشتن اما منشیش منو حواله رییس دفتر رییس کرد و جناب رییس دفتر هم با خوندن نامه اول بسم الله از این دانشجوی محترم زبان و ادبیات انگلیسی یک غلط املایی گرفت و من شدم 19 !!!



جناب رییس دفتر هم بعد از اظهار فضل نسبت به بنده گفتن همین جا بشین و به منشی رییس دستور دادن که فورا شماره مسئول خوابگاه ها رو بگیر و مستقیما زنگ زدن که الان میفرستما کارش رو راه بنداز.


خدا کنه جوری نشه که از چاله بیرون بیام و زارتی بیفتم توی چاه! اما ساختمون مذکور جای آرومیه نسبت به بقیه جاها آخه اکثرا برو بچه های ارشد و دکترا توش هستن و جوونیاشون رو به موقع کردن

به هر حال نمردیم و یه بار تونستیم حقمون رو نصفه نیمه بگیریم. البته هنوز ندادن(حق رو میگم) اما این بار حقم مثل مهریه ست ندادن به زور می گیرم

پ.ن.1: دیروز با یکی از بچه ها بحث شد البته اوشون بحث کرد و روابط ما تیره و تار شد ... من مسئول حرفایی هستم که میزنم نه مسئول تفسیرهای غلط و نادرست بقیه ...
پ. ن.2: نمایشگاه کتاب نزدیکه و موسم بن و بن گیری ... یکی از بن های ثبت نامی ما هم به نام ایشونه ... به نظرتون چجوری خفتش کنم؟

---------------------------
* بعدا نوشت1: بالاخره یه اتاق دو نفره جور شد. موقعیتشم بد نیست و اون اتاق از اون اتاقاییه که یک ترم و خورده ای یکی از ساکنانش رو مسخره می کردم.(آدمی مثل من از هر چی بدش بیاد سرش میاد ولی بازم خدا رو شکر)
* بعدا نوشت 2 (22 اردیبهشت 94): یجورایی با هم اتاقی جور شدم. البته زیاد نمی بینمش چون یا سر کاره یا دانشگاه ... بینابینش هم خواب


یادم باشه از این به بعد هر وقت نامه اداری داشتم بیام سمت شما از برشاتون استفاده کنیم....