همه رشته ها سختی های خاص خودشون رو دارن. حالا با این کار ندارم که اینهمه درس میخونیم و بعدش تازه باید کفش آهنی پامون کنیم و بدوییم دنبال کار. اینجا منظورم بیشتر مشکلاتی هست که یک دانشجو توی دوران تحصیل باهاش مواجه میشه. 
بزارید یه مثال براتون بزنم: مردم تا به به دانشجوی دندون میرسن دهنشون رو مثل تمساح باز میکنن که دندونم درد میکنه چی کارش کنم خانم دکتر؟ 
-یکی نیست بهشون بگه آخه "مهندس" به فرض من بفهمم چته، کلینیک سیار ندارم که دهن و دندونت رو سرویس کنم. تازه چی میشه مزد اینهمه سال درس خوندن و سختی کشیدن من؟
یا تا به یه دانشجوی پزشکی میرسن میپرسن مهرت همراته برامون چند تا دارو بنویسی؟
دانشجوهای زبان هم مستثنی نیستن توی این قضیه ...


دیکشنری سیار
دومین -اولیش رو دوم میگم- نگاهی که که ملت همیشه در صحنه و قشر دانشجو (سایر رشته ها) به دانشجوی زبان دارن اینه که براشون لغت ترجمه کنه. یعنی تصورشون از رشته زبان یه رشته خشک و بی خاصیت هست که فقط قراره فعل صرف کنن و لغت حفظ کنن. 
بزرگوار رفته یه فیلم دیده، برای این که بیاد بگه چقد خفنم و آره ما هم بلدیم می پرسه "داداش معنی **** چی میشه؟"
حالا این دو حالت داره: یا دانشجوی زبان بدبخت معنی لغت رو بلده یا بلد نیست!
اگه بلد نباشی که که طرف رو تحقیرش می کنن و میگن یه *** ساده چی بود که یاد نگرفتی علاف؟! یعنی من این لغت رو بلدم تو بلد نیستی؟ خجالت نمی کشی؟  [با این دکترا کاری نداریم اصلا!]
حالا اگه معنی لغت رو بلد باشی، یخورده لب و لوچه شون کج میشه و یه آفرینی زیر لب میگن و میان چند تا دیگه از معانی اون لغت رو هم اضافه بر سازمان خدمت دانشجوی بدبخت عرض میکنن که بگن "نه، باریکلا! یه چیزایی هم بلدی ولی من بلدترم!" (در واقع طرف اومده دانش خودش رو به رخ طرف مقابل بکشه). و این تازه اول داستانه ... بعدش اینقدر لغت میپرسن و میپرسن که زبانی بدبخت کم میاره و میگه "آقا من بلد نیستم، غلط خوردم اصلا!" (هدف این مرحله سنجش دانش طرف مقابل هستش!). یعنی توی این مرحله به هیچ وجه کوتاه نمیان و تا بینی حریف ر وبه خاک نمالن ول کن ماجرا نیستن! مثلا میپرسن "ناف مورچه" به انگلیسی چی میشه؟ (فکر میکنن بدبخت حشره شناسه entomologist). یا میپرسن "توی داستان حضرت موسی(؟!) اون موجوی که خدا دریاها رو شکافت و زیر یه صخره بزرگ داشت زندگیش رو میکرد رو نشون پیامبرش داد که بفهمه از هیچ موجودی غافل نیست رو نام ببر، با رسم شکل!" (تلفیق دین theologyو زیست شناسیbiology) یا میاد میگه استخون زند زبرین به انگلیسی چی میشه؟! (فکر میکنه دانشجوی زبان بدبخت آناتومی پاس کرده!). حتی مورد داشتیم طرف یه لغت پرسیده که خودشم تلفظ دقیقش رو نمی دونسته! توی این مورد دیکشنری های آکسفورد، وبستر و لانگ من هم ابراز شرمساری کردن بابت اینکه معنی لغات رو بلد نبودن!


معلم و مشاور زبان
این حالت برای همه دانشجویان رشته زبان اتفاق میفته. یعنی تا ازت میپرسن رشته ت چیه؟ میگی "زبان". طرف گل از گلش میشکفه و به عنوان اولین سوال میپرسه "من چی کار کنم زبانم قوی/خوب بشه؟" 
یکی بهش نیست بگه دوست عزیز، خب آخه من چی بهت بگم؟ تویی که یه عمر نخواستی یاد بگیری و در برابر زبان مقاومت کردی! چطور میخوای یک ماهه زبان رو فوت آب بشی؟ برم جک سی ریچاردز هم بیارم نمیتونه چیزی یادت بده :|
سوال دومی که عزیزان میپرسن جالب تره "حتما خیلی زبانت قوی بوده. آره؟ بگو ببینم الان می تونی انگلیسی صحبت کنی؟ عه، راستی معنی بلک بورد چی میشه؟..." (در اینجا، بحث به سمت مورد بالا متمایل میشه و شخص شروع میکنه به پرسیدن لغت و  ....)


متخصصی برای تمامی فصول (متبحر در تمام رشته ها)
این مورد رو بزارید با داستان زندگی خودم تشریحش کنم. مادر بزگوار بنده، من رو فرستاد که زبان انگلیسی بخونم فقط و فقط به یک دلیل: اونم این که زود فارغ التحصیل بشم و برگردم بیام دفترچه انگلیسی تمام این لوازم خانگی هایی رو که در طول این سال ها خریده براش ترجمه کنم و بگم این دکمه چی کار میکنه! اون دکمه رو بزنی چه حالتی فعال میشه. یعنی تنها دلیلی که منو فرستادن زبان بخونم همین بوده و لاغیر ...
علاوه بر اون مورد پیش اومده طرف آیفون 7 اِس خریده. اونم 3 روز بعد رونمایی در عرصه جهانی. آورده گذاشته جلوی من و میگه: "تو که زبان بلدی" ببین چطوری گوشی رو بزارم روی سایلنت یا فلان گزینه ش چجوری فعال میشه؟؟ :-/
حتی مورد داشتیم طرف آزمایشش رو از آزمایشگاه گرفته مستقیم آورده خونه ما، گذاشته رو میز که "خاله جان قربون شکل ماهت بیا ببین من من چمه؟ ببین مرض قند دارم؟ فشارم چطوره؟ راجع به دیسک کمرم چیزی توش ننوشته؟!!" ... :-|
یا بزرگواری که سونوگرافیش رو داده دست من که ببینم چه مرگشه! یکی نیست بگه عزیز من! من دیپلم تجربی گرفتم، دیگه با دیدن یه عکس سیاه سفید که نمی تونم بگم بچه ت پسره یا دختر؟! یا اینکه سنگ کلیه داری و اندازه سنگات چقدره ... . :-O  نهایتش بتونم توضیحات دکتر رو بخونم برات. 


چقد ما خوبیم
یکی دیگه از تصوراتی که غالب مردم از رشته ما دارن اینه که چه رشته گل و بلبلی دارید شما! کویته، کوییییت :) 
به تعبیری همه فکر میکنن که توی رشته ی ما همه روشن فکر، انتقادپذیر  و و و ... هستن. اما هیچ کس از روی دیگه ی سکه خبر نداره. به عنوان مثال دخترا به جای اینکه به دنبال هموار کردن مسیر برای هم جنس های خودشون باشن، بیشتر دنبال اینن که زود شوهر کنن و برن دنبال زندگی شون. یا دنبال اینن که به فیتنس بپردازن! یه عده هم که برنامه دارن دو شکم بزائن که هیکلشون رو فرم بیاد :| (خواهشا این بخش رو نادیده بگیرید)
پسرامونم که کلا هدف خاصی ندارن (البته من در مورد یه قشر خاص که واقعا بچه های خوبین صحبت نمی کنم). کلاسا رو یکی در میون میان و با چاخان هاشون سعی میکنن بقیه رو تحت تاثیر قرار بدن. یکی از خلافای سنگینش میگه (تو پارک دور از چشم باباش سیگار کشیده!)، اون یکی میاد میگه فلان سیگار رو کشیدم که از مرز گذشته بود و داییم برام آورده بود، یکی میاد از دوز دخترش میگه (33 کیلو فالوور داشت، رنگ موهاش کاراملی بود، پلنگ فلان قبرستون بود ...)، یا این رو مطرح میکنن که من متخصص و متبحرم توی حوزه تست شنگولی جات و انواع و اقسام متریال وطنی و غیروطنی رو تست کردم. نهایت کار تخصصی شون هم اینه که به بهانه مخ زنی و صد البته کار فرهنگی پژوهشی، فلش و هارد میگیرن و توش فیلم میریزن! (البته این روش برای نمره گفتن از استادها هم جواب میده)
 

new خاک بر سر کافر/روشن فکر منحط/ معتقد به «...ـیسم» های جورواجور
بر خلاف مورد بالا که یه عده با ما حال می کنن، به طبع مخالف هایی هم داریم. یعنی فکر می کنن زبانی ها یه مشت فلون فلون شده ی علاف هستند که کاری جز کثافت کاری ندارن. در صورتی که استادهایی داریم که به شدت چادری و معتقد هستن. البته همکلاسی هایی هم از این نوع داریم. و این مورد رو نباید فراموش کنیم که "اعتقادات هر کس مال خودشه، و ما حق نداریم بهش خدشه ای وارد کنیم، بهش توهین کنیم، یا تحقیرش کنیم". هر چند باید بعضی مشکلات جامعه رو پذیرفت و خواه ناخواه به سبک غربی ها به دنبال راه هایی برای مقابله باهاشون رفت! نه اینکه صورت مسئله رو پاک کنیم و بزاریم مسئله به قوت خودش توی جامعه بافی بمونه.
باز هم بزارید با یه مثال از خودم روشنتون کنم. ماه رمضون توی دستشویی خوابگاه یکی از بچه ها -یِ روستایی- من رو دیده و میگه: "معلوم" تو هم روزه میگیری؟ خدا شاهده؟ یعنی تو معتقد به مارکسیست و روشن فکری نیستی؟ کافر نیستی؟ 
-بهش میگم: کی اینا رو بهت گفته؟! تو اصلا میدونی مارکسیسم چیه؟ 
-میگه: نه. ولی س. میگه. خیلی حرفای ... میزنه! 
برگشتم اتاق به س. میگم: چرا به م. و الف. و ... حرف هایی رو زدی که نباید...؟
-میگه: باید بفهمن که توی جهلن و یه مشت ...  [بگذریم ! بالا اشاره کردم که همیشه هم ما خوب نیستیم؛ رگه هایی از جهل همه جا وجود داره ..]