پنجشنبه 7 تیر 1397 10:58 ق.ظ
نظرات ()
از دو سه سال پیش که این کلیپ رو دوستم بهم نشون تا به امروز هر بار که میبینمش یه بار بزرگی از غم و اندوه میشینه رو دلم. 

[
]عباس یوسفی (نوه فایز دشتستانی) با ذکر خاطره ای از فایز می گوید:
شبی در روستای شنبه فایز مهمان بوده و زنی با صدای دل انگیزی لالایی میخواند و فایز بداهه با این دوبیتی با صدای شَروه پاسخ زن را میدهد:
سحر صوت خوش لالای جانان به جسم مردگان بازآورد جان
چنان فایز کند بی صبر و آرام که چون مجنون نهد سر در بیابان[]
اون چیزی که جناب خان میخونه اینه: سحر صوت خوش وِی؛ هِله لالای جانون؛ به جسم مردگون وِی؛ هِله باز آوره جون. شُوِ تاریکنُ وی؛ هِله ساحل چه دورِن؛ چراغ برجِ بندر؛ هِله وی سوت و کورِن؛ چه خوبن بعد مرگُم؛ هله والا بگویند؛ نهنگی مرده بگوی؛ هله دریاش گورِن (دریا گور اوست) ...