در حین خودندن داستان یاد شعری افتادم که یکی از اساتید سر یکی از کلاس ها خونده بود و آخرین بیتش برام خیلی جالب بود. شعر در قالب مثنوی سروده شده و به طبع طولانی که یه قسمتی از سر و تهش رو خدمتتون ارائه می کنم باشد که مقبول افتد

جنس چشمان تو از شعر و غزل
رنگ زیبای نگـاه تو عســــــل
هــر که بدخــواه تو باشد کـور باد
چشم بد، از چشم هایت دور باد
عمر را در چشم تو گم کرده ام
پیش چشمان تو مثل برده ام
پیش چشمـانت زبانم لال شد
ذهن من با چشم تو اشغال شد
چشـــم تو زیباترین شعر زمان
وصف چشمانت نیاید در بیان
...
باز امشــب آه، مــن تــب داشتم
باز با خود، قصه ی شـب داشتم
بی نگاهت قصـــه های شــب دراز
راه من راه نشیب است و فـــــراز
بی نگـــاهت من رسیــــدم تا سقـوط
آشــتی کـردم عــــزیزم، با سقـــــوط
چین پیشــانی من تقصیـر توست
ذهن مغشوشم فقط درگیر توست
کاشکی چشمت فرامــــوشم شود
چشـــــــم تو از ذهن تب دارم رود
چشـــــم هایت تا قیامت با من است
تا قیــامت آتشـم در خـــــــرمن است
لا به لای شعـــــــرهایم گُم شدی
رفتــــــی اما، قسمت مردم شدی
«مهندس عباس علی شاه علی»
گم شده (اطلاعیه): یه دوست بلاگفایی دیگه به اسم رها هم بود که گویا از بند بلاگفا رها شدن (وبلاگشون حذف شده) ... آخه چه کاریه؟! سروراتون همین جا جاشون امن بود ... فعلا که ما خیلی هزار میلیارد نسیه به کانادایی ها دادیم و هنزو یمون پس ندادن ... وبلاگ ها و خاطرات ملت رو هم دادین و پروندین رفت ... در هر صورت هر جا هستن موفق باشن و اگه سری به ما زدن اعلام موجودیت کنن. البته گویا خانوم دکتر سودا هم میتونن کمک کنن در راستای پیدا کردن گم شده ها کنن! یاد خانم مارپل افتادم


.....
اون رها؟؟ادرس وبشون چی بود؟؟