معلوم الحال یکشنبه 19 بهمن 1393 12:54 ق.ظ نظرات ()
موضوع انشا: ترم یک خود را چگونه دیدید؟
بر همگان واضح و مبرهن است که ما ترم خود را با جفت چشم هایمان (بعضی ها هم که به دلیل کلاس داشتن با چهار چشمشان) می بینیم ...

1. عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی / ...
گویا برای ایشون هر گلی یه رنگی داشته !!!

2. یکی از مباحث مهم در دوران دانشجویی توجه به امور دخل و خرج (امور اقتصادی سابق!) هستش که در نوع خودش باعث بروز خلاقیت هایی در دوستان میشه ... از اینجور کارا که عادیه و با روش خودش مشتری جمع می کنه تا اینجور کارا که ممکنه کار طرف رو به جاهای باریک (راهروهای تنگ بیمارستان) بکشه ...

3. حاشیه نویسی جزوه ها که دیگه جزء جدایی ناپذیر زندگی دانشجوئیه ... منتها آدم نمی دونه چرا فقط شب امتحان میوفته دنبال خودن این حاشیه ها ...
رونوشت (!): خوبم رفیق ! نیمکت سرش خوبه کلاس تهش ... (یه قسمتاییش برای خوندن به کارشناس خط دادگستری نیاز داره)
و رونویسی از شعر «نگران نباش» امیرعلی بهادری: نگران آیندتی ... دلشوره داری تو هر حالتی ...

4. هنر دست خانوما ... [دست و پنجشون درد نکنه!]
بعدا نوشت: استاد محترم هم به محض ورود به کلاس وقتی متوجه شد قراره دستش بندازن پیش دستی کرد و به یکی از بچه ها گفت جمله welcome to grammar land  (نیازی به ترجمه هسته؟! ... الکی مثلا خیلی بلدم ) رو بنویسه؛ که به صورت غیر مستقیم هممون رفتیم قاطی جک و جونورا !!! (یی دلیل نیست که بعضی از دانشگاه ها رو بیرون شهر می سازن)

5. بعضی جاها هستن که اصولن همه عقده هاشون رو روشون خالی می کنن ... مثلا: روی میز، درخت و ... اما این نمونه ش دیگه نوبره! معلوم نیست طرف چجوری رفته بالا ...

6. بعضی نوشته ها رو هم انصافا آدم حیفش میاد نذاره ...البته اکثرا شب امتحانی و عرفاننین (پاس شود کریمی، پاس نشود حکیمی سابق!)

7. توی سالن مطالعه و کتابخونه به دلیل محدودیت جا نسبت به تعداد نفرات معمولا دانشجوهایی که ارشد دارن یادداشت هایی میزارن که چکیدش اینه: «جان عزیزت نشین ... الان میام» که معمولا به این سرنوشت دچار میشن (مدیونید اگه فکر کنید که من از اون دسته آدمام که جای غصبی بهم میچسبه) ... اما وقتی این رو روی یکی از میزا دیدم با خودم گفتم:بشینم؟! نشینم؟!...

8. بعضی اطلاعیه ها هم که در نوع خودش طنز ظریف و خفیفی داره ...

... من از این انشا نوشته می گیرم ترم یک چیز خوبی است.