خدایا ...
خیلی خستم! بریدم! توهینای آشکار و در لفافه! این مریضی لعنتی که شده تمام فکر و ذکرم! ترس از افتادن درس ها و مشروطی! رو سیاهی پیش خانوادم و استادایی که واقعا براشون ارزش قائلم ... و از همه مهمتر، فراموش کردن "تو" و امید به "رحمت و مغفرتت" ... :-(
دیگه خسته شدم از اینهمه بدبختی و بدبیاری! یعنی میشه یه روزم این مرغ کذایی از بالای سر من رد بشه ... مرغ آمین*!
مرغ آمین درد آلودی است کآواره بمانده،
رفته تا آنسوی ِاین بیداد خانه
باز گشته رغبتش دگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده
*: مُرغ آمین در فولکلور و فرهنگ مردم ایران، نام فرشته ای ست که مدام در پرواز است و دائماً «آمین» میگوید. معروف است که اگر کسی نیازی داشته باشد و آن را بیان بکند و همان دم مرغ آمین نیز از فراز سر او بگذرد، نیاز و دعاهای او برآورده میشود.
شاید بتونی با صحبت قانعشون کنی خب که قضاوت اشتباه نکنن
انقد دپ نباش ... به آینده امیدوار باش
مریض شدی؟؟؟
بهر حال تو هر زمانی ممکنه یه سری مشکلات پیش بیاد و سختی باشه ... آدم باید تو همچین شرایطی قوی باشه و خودشو به خودش ثابت کنه ... فکر بقیه نباش ... حقیقتا چیزی ک فکر میکنن مهم نیست و همیشه کسایی که آدم رو دوست دارن اگه اشتباهی هم سر بزنه از آدم درک میکنن :)
واسه پستای قبلی کامنت گذاشته بودم ولی فک کنم نیومدن :(