دوشنبه 15 خرداد 1396 07:07 ب.ظ
نظرات ()
با توام ای رفته از دست
هر کجا باشم غمت هست
کاش روز رفتن تو
گریه چشمم را نمی بست
رفتیو دلتنگیم در خانه تنها ماند
بغض در وا شد تو رفتی و غصه اینجا ماند
رفتی و هر گوشه ای زیباییت جا ماند
گریه ی من بیصدا ماند
گریه ی من بیصدا ماند
+ هیچ وقت فراموشت نمی کنم (پست رو هم به تاریخ و ساعت آخرین کامنتت ثبت کردم). قول میدم اگه یه روزی فرصتش پیش اومد همه چی رو برات توضیح بدم؛ همه چی رو ... .
++ شاید بخشی از خاطرات و بحث هامون رو هم بعدها اینجا گذاشتم! صرفا برای اینکه از خاطرم شسته نشه ...
+++ آخرشم نفهمیدم که بخشیده شدم یا نه ...
امشب برای ۲۲مین بار ساعت زندگی من به صدا در میاد...
خیلی ساده ٢٢ سال گذشت ... به عقب بر نمی گردم. نمی دونم چقد از زندگیم باقی مونده اما همچنان منتظر حوادث تلخ و شیرینم :) به امید یک روز روشن ؛)