منوی اصلی
گاه نوشته هاى یک دانشجوى زبان
معلوم الحال
  • معلوم الحال دوشنبه 15 خرداد 1396 07:07 ب.ظ نظرات ()

    آخرین ویرایش: پنجشنبه 20 آذر 1399 08:23 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معلوم الحال یکشنبه 14 خرداد 1396 09:55 ب.ظ نظرات ()
    هیچ وقت نفهمیدم چرا رنجیدی؟! 
    اما داستانت رو تکمیل می کنم. قول میدم :) (بعد از امتحانا ... فعلا یخورده درگیرم)


    با توام ای رفته از دست

    هر کجا باشم غمت هست

    کاش روز رفتن تو

    گریه چشمم را نمی بست

    رفتیو دلتنگیم در خانه تنها ماند

    بغض در وا شد تو رفتی و غصه اینجا ماند

    رفتی و هر گوشه ای زیباییت جا ماند

    گریه ی من بیصدا ماند

    گریه ی من بیصدا ماند


    + هیچ وقت فراموشت نمی کنم (پست رو هم به تاریخ و ساعت آخرین کامنتت ثبت کردم).  قول میدم اگه یه روزی فرصتش پیش اومد همه چی رو برات توضیح بدم؛ همه چی رو ... .

    ++ شاید بخشی از خاطرات و بحث هامون رو هم بعدها اینجا گذاشتم! صرفا برای اینکه از خاطرم شسته نشه ... 

    +++ آخرشم نفهمیدم که بخشیده شدم یا نه ...

    آخرین ویرایش: پنجشنبه 20 آذر 1399 08:23 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • معلوم الحال جمعه 12 خرداد 1396 06:20 ب.ظ نظرات ()
    باز برمیگرم و می نویسم. برام مهم نیست که هنوز کسی هست که به اینجا سر بزنه یا نه، یا اینکه کسایی که نباید بخونن مطالبم رو بخونن و بفهمن چی راجع بشون فکر می کنم.
    آخرین ویرایش: جمعه 12 خرداد 1396 06:22 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • 22

    معلوم الحال دوشنبه 1 خرداد 1396 10:59 ب.ظ نظرات ()

    امشب برای ۲۲مین بار ساعت زندگی من به صدا در میاد...

    خیلی ساده ٢٢ سال گذشت ... به عقب بر نمی گردم. نمی دونم چقد از زندگیم باقی مونده اما همچنان منتظر حوادث تلخ و شیرینم :) به امید یک روز روشن ؛)

    آخرین ویرایش: دوشنبه 1 خرداد 1396 09:47 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات