الخیر فی ما وقع
پنجشنبه چهارم دی 1393 11:19 ب.ظ
گفت:«الخیر فی ما وقع»
گفتم:«خودم را می سپارم به باد،هرچه بادا باد»
گفت:«نه؛منظورم این نبود بیخیال بشی»
گفتم:«تا خیال چه باشد؟»
گفت:«همینکه میگی هرچی بادا باد»
گفتم:«امر شما مطاع،گفته شماست»
گفت:«من که نگفتم همینجوری بگذرونی باید توکل داشته باشی و هر اتفاقی افتاد خیر ببینیش»
گفتم:«حتا نبودنت را؟»
گفت:«مایوس نباش،ایشلا درست میشه»
گفتم:«خیر به رفتن باشد چه؟»
گفت:«نفوس بد نزن»
گفتم:«من از خیر می گویم»
گفت:«امیدوار باش»
گفتم:«هستم،خیرِ شر را چه کنم؟»
گفت:«ای بابا،معلوم هست چی می گی؟چه خیری؟چه شری؟»
گفتم:«الخیر فی ما وقع»
+ واقعا مرز بین خیر و شر کجاست؟
بدون پلاس:
یادت می آید نسیم دریا را؟
همان ظهر زمستان چند سال قبل
نسیم نبود
طوفان بود
موج زلف هایت را می گویم
شرحت کسی نداند،وصفت کسی نخواند...
نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:پنجشنبه چهارم دی 1393 | نظرات()