غم، چیز عجیبی است

دوشنبه هفدهم شهریور 1399  08:41 ب.ظ

و زمان چیز عجیبی است. اغلب ما، برای زمانی زندگی می کنیم که پیش روی ماست. چند روز، چند هفته، چند سال. یکی از دردناک ترین لحظات زندگی آدم، رسیدن به این بینش است که به دورانی می رسد که ترجیح می دهد با گذشته اش زندگی بکند تا با آینده اش و وقتی چیزی در مقابلش ندارد که انگیزه اش باشد، چیزهای دیگری را برای اینکه به خاطرشان زندگی کند، مقابل خودش می گذارد؛ شاید خاطرات. عصرها زیر نور خورشید ، وقتی دست کسی را دست هایش گرفته، عطر باغچه ی گل، شکوفه های نو، یکشنبه ها توی کافه، شاید داشتن نوه. گاهی انگیزه زندگی یک نفر، آینده ی زندگی دیگری است و اینطور نبود که بعد از مرگ سونیا، اُوِه بمیرد؛ نه، او دیگر زندگی نکرد.
غم، چیز عجیبی است.

مردی به نام اُوه
فردریک بکمن

نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:دوشنبه هفدهم شهریور 1399 | نظرات() 

  • تعداد کل صفحات:4  
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات