کوتاه کننده لینک

 دیشب دوباره
گویی خودم را خواب دیدم:
در آسمان پر می‌کشیدم
لا‌به‌لای ابرها پرواز می‌کردم
صبح 
چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس می‌زد

آن‌گاه با خمیازه‌ای ناباورانه
بر شانه‌های خسته‌ام دستی کشیدم
بر شانه‌هایم
انگار جای خالی چیزی…
چیزی شبیه بال
احساس می‌کردم!

قیصر امین پور :)


____________________________
پ.نI:

تا حالا شده دلت واسه چیزی یا کسی تنگ بشه که وجود نداره؟ :)


پ.نII:

بالاخره مقاله تموم شد...
حس میکنم مجاری تنفسیم دوباره شروع به کار کردن...
ملت چطوری 10 تا 10 تا مقاله مینویسن؟ :|



تاریخ : شنبه 18 اسفند 1397 | 11:58 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات

آپلود عکس

با دل خسته، لب بسته، نگاه سرد

می كنم از چشم خواب آلوده خود،

صبحدم

بیرون

نگاهی...

در مه آلوده هوای خیس غم آور،

پاره پاره رشته های نقره در تسبیح گوهر . . .

در اجاق باد، آن افسرده دل آذر،

كاندك اندك برگ های بیشه های سبز را بی شعله می سوزد . . .

من در اینجا مانده ام خاموش

بر جا ایستاده

سرد

وز دو چشم خسته اشك یأس می ریزم به دامان...

جاده خالی

 زیر باران...!

احمد شاملو :)


___________________________

پ.ن:

فک کنم باید منتظر بمونیم تا اژدهای گم شده ی قصه مون سوارشو پیدا کنه! :)

همش توی سرش این سوال میچرخید...

نکنه وقتی پیداش کرد سوار اونو نشناسه؟!



ادامه مطلب برچسب ها: موجودات دنیای نامرئی، .اژدها و سوار.،  

تاریخ : جمعه 26 بهمن 1397 | 02:04 ق.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات
کوتاه کننده لینک

آهسته می‌آیی.. 
شعرهایم را میخوانی‌و
می‌روی … 
به خیالت که نمی‌فهمم!؟ 
نمی‌گویی، 
رد پای نگاهت را، 
دلم از بر است ….!؟ 

زهره تبریزلی :)


-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•

پ.ن:
خدایا میدونم آخرش همه چیز درست میشه...
لطفا بهم صبر بدهه که تا آخرش دق نکنم ! 

ادامه مطلب
تاریخ : سه شنبه 18 دی 1397 | 09:00 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات
این بروز خطای نرم افزاری میهن بلاگ دیگه داره کفرمو درمیاره ها -_____-
شیطونه میگه پاشم بار و بندیلمو ببندم کوچ کنم بلاگفا... مث قدیما :)
عح -_____-

+ "من رباط نیستم" رو هم که تازه اضافه شده تو قسمت نظر دهی میهن بلاگ و نیم ساعت طول میکشه اون بیلبیلکه بچرخه و تیک بشه رو هم لیست موارد اعصاب خورد کن اضافه میکنم! -_____-


تاریخ : شنبه 15 دی 1397 | 01:03 ق.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات
آپلود عکس


بر آن بام،
آن کاج،
آن نسترن،
به جز بازیِ برف خاموش نیست.
من از برفِ خاموش، خاموش تر!
نه برف، این غبارِ فراموشی است
که پیچد جهان را به شولای خویش
من اینجا، در این پرده پرده غبار
شوم لحظه لحظه، فراموش تر!
به پهنای تالار هفت آسمان
پری پیکرانی، نهان در پرند
به پرواز، با گیسوانی بلند
پر افشان، در این راهِ بی انتها
همه پاک و آزاد، شاد و رها!

تو رنگ امیدی، ببار، ای سپید!
دریغا، که من دور از آن آفتاب،
که آزادی‌اش خوانده‌ام،
وز او تا ثریا جدا مانده ام؛
سری زیر پر برده ام،
نا امید،
گریزان زگفت و شنید!

هم آوای برف است خاموشی‌ام
پسِ پرده های فراموشی‌ام
ببار ای سپیدی،
ببار ای سپید!
مگر ناپدیدم کنی، ناپدید!
که در مرگِ آن عشقِ والای پاک
کسی نیست از من سیه پوش تر!!


فریدون مشیری :)

-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
پ.ن:

یه جاده
یه کلبه جنگلی
و یه زمستان برفی ام آرزوست ... 


تاریخ : پنجشنبه 6 دی 1397 | 01:00 ق.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات

آپلود عکس


کوله بارم شعر و اما دل، پر از حسرت شده

بی تو دنیایم شبیه دخمه ی مِحنت شده


مردمانش غرق در رنگ و ریا در هر لباس

در میان این  خلایق  عاشقی خِفت شده


زنده زنده می سپارندت به قبر بی کسی

بی مرامی بین این نامردمان عادت شده


دوستت دارم شده تکرار طوطی وار عشق

هرزگی  در  عاشقی  بالاتر  از  عفت شده


هر که دارد ادعای عاشقی افسانه است

قصه ای که آخرش تنهایی و غربت  شده... :)


پ.ن1:
این قصه آخرش میدونی چی میشه؟
اصلا تو بگو!!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
BSKHIYAL@ــــــــــــــــــ .•♥


تاریخ : سه شنبه 20 آذر 1397 | 08:33 ب.ظ | نویسنده : قاصدک | نظرات

تعداد کل صفحات : 9 ::      1   2   3   4   5   6   7   ...  

  • paper | تازیانه | خسوف
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات