منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  • #طنزسیاهنمایی/ 73

    ژاپنی شدن اقتصاد ایران!

    گفت : من طرحی دارم که اگر اجرا شود، اقتصاد ایران مثل اقتصاد ژاپن می شود!

    گفتم: باز هم چیزی زده ای؟! طرحت چیست؟

    گفت: مدیریّت اقتصاد ژاپن را به تیم اقتصادی ایران بسپارند!!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • #طنزسیاهنمایی/ 72

    مژدۀ دلار هفت تومانی!!

    گفت: یک کارشناس ارشد بانکی فرمودند ما شاهد کاهش نرخ ارز به زیر ۱۵ هزار تومان خواهیم بود!

    گفتم: این که خیلی عالی است!

    گفت: این که چیزی نیست.من پیش بینی می کنم نرخ ارز به زیر هفت تومان!! برسد!

    گفتم: امروز حتماً یک چیزی زده ای!!

    گفت: نه،به هیچ وجه! آخر هر یک از ما دو نفر یک «اگر» داریم. او گفته :

    « اگر بانک مرکزی موفّق شود ۲۷ میلیارد دلار ارز صادراتی بازنگشته را از طریق فشار به صادرکنندگان وارد چرخۀ اقتصادی کشور کند.»

    و «اگر» من: «اگر عقربۀ ساعت تاریخ کشور را 40 سال عقب بکشند!!»

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • سیدعلیرضا شفیعی مطهر چهارشنبه 8 مرداد 1399 05:31 ق.ظ نظرات ()
    #طنزسیاهنمایی/71

    تلفن ارزان!!

    گفت: آقای ظریف برای چه کاری این همه راه رفته تا روسیه؟ 

    گفتم: لابد برای مذاکره با پوتین!

    گفت: ولی پوتین با او دیدار حضوری نداشته. یک ساعت تلفنی صحبت کردند.

    گفتم:خب،بالاخره مذاکره کردند!

    گفت:اگر قرار بود تلفنی مذاکره کنند،مگر از تهران نمی شد؟

    گفتم: چه می دانم؟تو چه فکر می کنی؟

    گفت: فکر کنم فقط رفته آنجا که هم هزینه تلفن برایش داخلی حساب شود و هم نکند مثل گلولۀ توپ فتحعلی شاه صدایش به مسکو نرسد! 

    می گویند در زمان فتحعلی شاه قاجار توپی ساختند و به سمت سن پترزبورگ شلیک کردند ! توپ در جا ترکید و عده ای سرباز و خدمه از بین رفتند. فتحعلی شاه گفت : چه شد که چنین شد ؟! 

    در پاسخ گفتند: اعلیحضرتا ، اینجا این همه خرابی به بار آورد ! ببینید در سن پترزبورگ چه قیامتی شده !!

    آقای ظریف هم فکر کرده وقتی گلولۀ توپ با این قدرت از تهران به روسیه نرسد،صدای ضعیف او چطور به آن جا می رسد؟!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: چهارشنبه 8 مرداد 1399 05:31 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • #طنزسیاهنمایی/70

    استخوان تحریم لای زخم ایران!

    گفت:می دانی که در آمریکا بیشتر نظرسنجی ها بر پیروزی جو بایدن بر دونالد ترامپ تاکید دارد؟

    گفتم: برای ما چه فرق و اهمّیّتی دارد؟

    گفت: اتّفاقاً خیلی مهم است.اگر جو بایدن رئیس جمهور شود،آمریکا به برجام برمی گردد،تحریم های ایران لغو می شود!

    گفتم: این خبر خوبی برای ملّت ایران است!

    گفت: حالا چه کسی دلش برای ملّت ایران سوخته؟من نگران کاسبان تحریم!! هستم که منافعشان در تحریم و ....است!  این ها همیشه می خواهند استخوانی لای زخم ملّت باشد تا بار خود را ببندند! 

    گفتم:استخوان لای زخم دیگر چیست؟

    گفت:

    قصّابی هنگام کار با ساتور ،دستش را برید و خون زیادی از زخمش می چکید. همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند.

    حکیم بعد از ضد عفونی زخم، خواست آن را ببندد که متوجّه شد لای زخم قصّاب ، استخوان کوچکی مانده است، خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد، و با همان حالت زخم دست قصّاب را بست و به او گفت :
    زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.

    از آن روز به بعد ، قصّاب هر روز مقداری گوشت با خود می برد و با مبلغی به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد ، اما زخم قصّاب خوب نشد که نشد.

    مدّتی به همین منوال گذشت، تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری،از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می کرد .

    آن روز هم طبق معمول همیشه ، قصّاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجّه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصّاب گفت :
    به زودی زخمت بهبود پیدا می کند .

    دو روز بعد قصّاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت :
    تو بهتر از پدرت مداوا می کنی ،زخم من امروز خیلی بهتر است .

    پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصّاب گفت:
    از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.

    چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت، وقتی همسرش سفره را پهن کرد،
    متوجّه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادنجان و کدو در آن است.
    با تعجّب گفت : این غذا چرا گوشت ندارد؟
    همسرش گفت : تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده.
    حکیم با تعجّب از پسر سوال کرد : مگر قصّاب نزد تو نیامد ؟
    پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر ، آمد، و من زخمش را بستم و استخوانی که لای آن مانده بود را بیرون کشیدم، مطمئن باشید کارم را خوب انجام داده‌ام .

    حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : "نکرده کار ، نبر به کار " پس به همین دلیل غذای امشب ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را از لای زخم بیرون نکرده بودم ، تا قصّاب هر روز نزد من آمده و مقداری گوشت برایمان بیاورد.

    حالا حكایت جماعتی است در كشور ما كه می خواهند استخوان تحریم همواره لای زخم این ملّت باقی باشد، تا آن ها به كسب و كار و تجارت خود مشغول باشند و ملّت مظلوم هم مدام زجر و عذاب بكشند.
    گفتم:باز هم #سیاهنمایی کردی؟

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • #طنزسیاهنمایی/ 69

    قصّۀ دراز اختلاس!

    گفت: در جریان محاکمۀ برخی از اختلاسگران نسبتاً محترم!! معلوم می شود که آنان سال ها اختلاس می کرده اند،ولی هیچ کس آن را اعلام نکرده است. مگر شترسواری دولّا دولّا هم می شود؟ چرا پس از این همه سال حالا این مفاسد و دزدی های کلان را اعلام می کنند؟ چرا از روز اول جلوی آن ها را نمی گیرند؟!

    گفتم:چه می دانم! شاید حالا فهمیده اند!

    گفت: روزی یک دزد با یک نابینا یک کاسه آلوچه خریدند و با هم قرار گذاشتند دو تا دو تا بخورند تا تمام شود.

    وسط کار نابینا مچ دزد را گرفت و به او گفت:  تو چرا مُشت مُشت می خوری؟
    دزد گفت: تو که کوری از کجا متوجّه شدی که من مُشت مُشت می خورم؟
    نابینا گفت: از آنجا که من چهار تا چهار تا می خورم و تو صدایت در نمی آید!
    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: شنبه 4 مرداد 1399 08:39 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • سیدعلیرضا شفیعی مطهر چهارشنبه 1 مرداد 1399 04:43 ق.ظ نظرات ()
    #طنزسیاهنمایی/68

    نقش کلیدی مدیر!

    گفت: خداوند چرا ما ملّت ایران را این قدر فقیر و درمانده و درگیر فساد و اختلاس و اعتیاد و...آفرید؟

    گفتم: اتّفاقاً بر عکس! ما ملّت ایران یک درصد جمعیت دنیا را داریم، ولی خداوند نزدیک به ده درصد منابع و ذخائر زیرزمینی جهان را برای ما آفریده و در اختیار ما قرار داده است.  

    گفت: پس یک شهروند ایرانی می تواند و باید ده برابر یک شهروند جهانی از رفاه،آسایش،سلامت و بهداشت جسم و روان،آموزش و پرورش و مسکن و....برخوردار باشد!ولی چرا حدود نصف جمعیت ایران زیر خطِّ فقر بسرمی برند؟

    گفتم: امروز کشورهایی را غنی و ثروتمند می دانند که مدیرانی زیرک و شایسته دارند،گرچه فاقد منابع و ذخائر زیرزمینی باشند و کشورهایی را فقیر می نامند که مدیرانی ناشایسته و بی کفایت بر آنان فرمان می رانند،گر چه دارای بیشترین منابع و ذخایر باشند!

    گفت: پس همۀ مشکل ما مدیران ما هستند؟! خداوند سایۀ بلندپایۀ این مدیران را از سر ما کم کم،کم نکند!!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! 

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: چهارشنبه 1 مرداد 1399 04:43 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  •  #طنزسیاهنمایی/ 66

    آیینۀ عبرت!

    گفت: پریروز 26 تیرماه سالروز تاسیس نهاد شورای نگهبان بود.به ذهنم اومد توصیه هایی دلسوزانه به نمایندگان فعلی مجلس بکنم که مبادا کاری بکنن که به سرنوشت ده ها نفر از نمایندگان مجلس دهم گرفتار بشن! گر چه اینا «خودی هستن!!» یعنی از «خودمون هستن!!»

    گفتم: یعنی چی؟ خب،حالا نمایندگان این دوره چه کنن که ردِّ صلاحیت نشن؟

    گفت:مگه یادت نیست 90 نفر از نمایندگان دورۀ دهم ردِّ صلاحیت شدن؟ 

     اینا از سرنوشت اون  90 نفر عبرت بگیرن . اوّلاً هی وقت و بی وقت به بهانۀ نطق پیش از دستور توی همۀ کارهای کشور دخالت نکنن و دربارۀ هر مسئله ای فضولی!! ببخشید اظهار نظر نکنن!  اصلاً چه معنی داره که نماینده هی حرف بزنه؟ این همه نماینده که هیچی نگفتن،چی شد؟

    ثانیاً برای خالی نبودن عریضه اگه خواستن نطق پیش از دستوری داشته باشن،روز قبل متن نطق خودشون رو یواشکی برای دبیر شورای نگهبان بفرستن.پس از تایید و تصحیح شورای نگهبان توی مجلس بخونن!

    ثالثاً دربارۀ هر طرح و لایحه ای که خواستن رای بدن،اوّل یواشکی از شورای نگهبان یه چراغ سبزی بگیرن که مبادا خدای نکرده اونا ناراحت بشن! و موقع تایید صلاحیت آره دیگه!

    میگن شیری همراه گرگ و روباهی به شکار رفتند و یک گاو وحشی و یک بزِ کوهی و یک خرگوش شکار کردند . آن گاه شیر به گرگ دستور داد تا حیوانات صید شده را میان خود تقسیم کند . 

    گرگ گفت : گاوِ وحشی سهمِ شیر باشد . بزِ کوهی سهمِ خودم و خرگوش سهمِ روباه . 

    شیر ناگهان برآشفت و برای عقوبت گرگ ، پنجه ای قوی بر او زد و در دَم هلاکش کرد . 

    سپس به روباه گفت : صیدها را تو تقسیم کن . روباه که از سرنوشت ناگوار گرگ عبرت گرفته بود، گفت : 

    تقسیم در اینجا معنی ندارد . همۀ این صیدها به حضرت سلطان تعلّق دارد و ما را در آن بهره ای و سهمی نیست . این گاوِ تنومند، چاشت حضرت سلطان است و آن بز ، سهمِ میانۀ روز و آن خرگوش ، سهمِ شامِ سلطان.

    شیر گفت : قسمتی بدین زیبایی از که آموختی ؟ 

    گفت : از آن سر که در پیشِ تختِ ملک نهاده است!

    گفتم: این تمثیل چه ربطی داره؟!

    گفت: راست میگی ها! چه ربطی داره؟!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

    #شفیعی_مطهر 

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • #طنزسیاهنمایی/65

    علّت عدم تبلیغ پراید!

    گفت: از مدیر شرکت رولز رویس پرسیدند، شما چرا تبلیغات تلویزیونی نمی کنید؟ گفت : کسانی که می‌توانند رولز رویس بخرند وقت نشستن پای تلویزیون را ندارند!

    گفتم: پس علّت عدم تبلیغ پراید از تلویزیون نیز همین است؟

    گفت: نه! از مدیر عامل سایپا هم همین سوال را پرسیدند، فرمودند : کسانی که محصولات ما را سوار می شوند به خانه نمی‌رسند تا تبلیغ ببینند!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar

     

    آخرین ویرایش: چهارشنبه 25 تیر 1399 03:30 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  •  #طنزسیاهنمایی/ 64

    دُمِ خروس!!

    گفت: من موندم از این مردم که چرا حرفای دولتمردان رو قبول نمی کنن.

    گفتم:چطور فهمیدی که باور نمی کنن؟

    گفت: رسانه های دولتی یه چیزی میگن،مردم یه چیزای دیگه!هر جا میریم توی تاکسی،مترو،کوچه،بازار و....مردم در محافل خصوصی یه حرفایی دیگه میگن!

    گفتم: نظر تو چیه؟

    گفت: من که سعی می کنم هم باور کنم و هم به دیگران بباورونم!

    گفتم:خب! موفّق میشی؟اونایی که باور نمی کنن،چی میگن؟

    گفت: مردم میگن ما می خواهیم باور کنیم،ولی با این همه دم خروس!!چه کنیم؟!

    یه وقتی زنده یاد گل آقا نوشت: 

    -می دونید حزب الهی ها در محافل خصوصی خودشون وقتی با هم تنها میشن،چی میگن؟ 

    - حرفایی را میگن که ضدِّ انقلاب ها علنی میگن!!

    گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  #طنزسیاهنمای/ 61

    بلند شید!بلند بگید!

     گفت:  یکی میگه ۵ ثانیه بلند شید و ۱۵ ثانیه سکوت به احترام مردم امریکا ،بعد بلند بگید مرگ‌بر امریکا!!

    گفتم: در کجا؟ در مدرسه کودکان استثنایی؟!

    گفت: نه! در مجلس!!

    گفتم : باز هم #سیاهنمایی کردی؟

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 12 ... 3 4 5 6 7 8 9 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات