๑۩۩๑ آدمیـت ๑۩۩๑ | ||
|
❄️ "بیا ببینمت" مظلومانه ترین جمله دستوری در زبان فارسی است... اگرچه دستوریست اما گوینده هزاربار ویرانتر وتنهاتر از آن است که بخواهد دستور بدهد.. ❄️ من فکر می کنم الکساندر هم عاشق بود که تلفن را آفرید. وگرنه به عقل هیچ آدم عاقلی نمی رسید که می توان حضور گرم کسی را از سیمهای سرد عبور داد!
سکوت میکنم که این سکوت منطقی تره که الکل نگاه تو یواش داره میپره نه مست میکنی منو نه درک میکنم تو رو نه من کنار تو گُمم، نه از کنار من برو نه من کنار تو گُمم، نه از کنار من برو همیشه بی اثر ترین تلاش من گلایه شد دلم گرفته بود و این کلام ها کنایه شد همیشه عاقبت خودم شکستم و فنا شدم خراب و مست و بی رمق وَبال کوچه ها شدم خراب و مست و بی رمق وَبال کوچه ها شدم من از نبود تو پُر و به این کلافه گی دچار مترسک رها شده میون چوبه های دار نگاه بی تفاوتت به حجم سرد چشم من جنون مشت و آیینه قبول میکنم بزن قبول میکنم بزن قبول میکنم بزن همیشه بی اثر ترین تلاش من گلایه شد دلم گرفته بود و این کلام ها کنایه شد همیشه بی اثر ترین تلاش من گلایه شد دلم گرفته بود و این کلام ها کنایه شد همیشه عاقبت خودم شکستم , و فنا شدم خراب و مست و بی رمق وَبال کوچه ها شدم خراب و مست و بی رمق وَبال کوچه ها شدم سکوت میکنم که این سکوت منطقی تره خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اَولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده ی غمدیده ام به اشک مَشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سر و قامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق، عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود
سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم چگونه چون قلم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید چو با شه در پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آنکه ز مجلس سخن به در نرود همه در خور وصال تو و، من از همه کم همه حیران جمال تو و، من از همه بیش
من بهت فکر نمیکنم اما تو لباس گرم بپوش. . . |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |